۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *آموزگار*


●_ بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ_ ●
● _ فرگرد آموزگار _ ●
در فرگردهای گذشته بسیار درمورد نقش مهم اموزگار در زندگی انسانها صحبت به میان آمد ونیز بارهاا گفته شد که بهترین شکل سازنده گی درست انسانی تربیت درست وریشه دار وبااصالت فرهنگی در زمانی میتواند رشد درست و مثبت خود را داشته باشد که این روند تعلیم وتربیت در کودکی واز زمان طفولیت آغاز گردد درسالهای اول زندگی کودک تا دوره 3 سالگی شخصیت اولیه کودک شکل میگیرد ودولتها وکشورهای متعدد دنیا نیز بر آگاهی به اینکه جامعه ای دارای فرهنگی رشد کرده ومثبت خواهد بود که ساختار وریشه ی اولیه آن محکم وپابرجا وبدرستی تربیت وپرورش داده شود لذا از دوران کودکی چه در یاری خانواده چه در مهدکودک ومدرسه مشاورین واموزگاران متعددی را دراختیار مردم قرار میدهند وآموزگار نیز تنها با گذراندن دوره تربیت معلمی ویادگاری فنون تحصیلی درجایگاه معلم مهدکودک ودبستان وآموزگار و...تا اخرین سطح تحصیلی وعلمی مستقیم و در پایان دوره تحصیلی خود به محل کار اعزام نمیگردد بلکه پیش ازآن وحتی در طی هرسالها بارها به کلاسهائی برای آ موزش فرستاده میشود که لزوم دانش آن برای معلم را ضروری میشناسند ازجمله کمکهای اولیه ,رفتار با کودک ووالدین ,کلاسهای ساده اما جامع روانشناسی درسطح ساده در مورد رفتار متقابل با کودک ووالدین, یادگیری کمکهای اولیه آتش سوزی وزلزله ودیگر موارد بلاهای طبیعی... وسالیانه نیز بطور مجزا , هرآنچه را که به متد وروش آموزش وآموزگاری وپرورش کودک وآموزشهای نوین افزوده گردد ویا حتی کتابی به دسته کتابهای مورد نیاز دبستان ومهدکودک اضافه گردد توسط کلاسهائی به معلمین آموزشهای لازمه داده میشود , درنتیجه آموزگار درسطح زیادی خود فردی بسیار تحصیل کرده ودر سطح بالائی آموزش دیده ومجرب وحرفه ای ست.درواقع درهرسازمانی در هرکار وهر حرفه ای نیزهم باشد اینگونه اموزشهای مهم سالیانه داده میشود دررابطه با مدد رسانی های اولیه ومقابله با اتش ودیگربلایا ....و همچنین رفتار متقابل با دیگران , بااینوصف مشهود است که جامعه ای که سالیانه بارها وبارها به آموزشهای سالیانه ی دولتی ومردمی در همه سطوح کار وزندگی پرداخته واقدام کرده وهزینه کند , دارای افرادی درجامعه خواهد بود که بیشترین دانش های لازمه در سطح زندگی روزانه را بخوبی آموخته وهمگان قدرت یاری یکدیگر را چه در مددجوئی چه کمک رسانی بهم را دارندواین خود یک خوشبختی ست که انسان بداند در پیرامون خود همگان قادر هستئد که دروقت نیاز ودر اتفاقات ناگهانی یاری دهنده ی انسانهای دیگر به شکل علمی ودرست آن باشند.
______________________________
گفتار اندر پروردن فرزندان
سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت
پسر چون زده بر گذشتش سنین
ز نامحرمان گو فراتر نشین
بر پنبه آتش نشاید فروخت
که تا چشم بر هم زنی خانه سوخت
چو خواهی که نامت بماند به جای
پسر را خردمندی آموز و رای
که گر عقل و طبعش نباشد بسی
بمیری و از تو نماند کسی
بسا روزگارا که سختی برد
پسر چون پدر نازکش پرورد
خردمند و پرهیزگارش برآر
گرش دوست داری بنازش مدار
به خردی درش زجر و تعلیم کن
به نیک و بدش وعده و بیم کن
نوآموز را ذکر و تحسین و زه
« ز توبیخ و تهدید استاد بّه »
بیاموز پرورده را دسترنج
وگر دست داری چو قارون به گنج
مکن تکیه بر دستگاهی که هست
که باشد که نعمت نماند به دست
بپایان رسد کیسهٔ سیم و زر
نگردد تهی کیسهٔ پیشه‌ور
چه دانی که گردیدن روزگار
به غربت بگرداندش در دیار
چو بر پیشه‌ای باشدش دسترس
کجا دست حاجت برد پیش کس؟
ندانی که« سعدی» مرا از چه یافت؟
نه هامون نوشت و نه دریا شکافت
به خردی بخورد از بزرگان قفا
خدا دادش اندر بزرگی صفا
هر آن کس که گردن به فرمان نهد
بسی بر نیاید که فرمان دهد
هر آن طفل کو جور آموزگار
نبیند، جفا بیند از روزگار
پسر را نکودار و راحت رسان
که چشمش نماند به دست کسان
هر آن کس که فرزند را غم نخورد
دگر کس غمش خورد و بدنام کرد
نگه‌دار از آمیزگار بدش
که بدبخت و بی ره کند چون خودش
____ بوستان سعدی_____
بااین تفضیل نقش معلم که خود آموزنده اصلی در آموزش بسیاری از علوم است آشکار میگردد واینکه معلم میتواند یک کلاس ویک دوره تحصیلی ودانش آموزان ودانش پژوهان دوره خود را رو به نیستی برده یا به اوج برساند, چراکه تشویق وتنبیه و رفتار او در محصل درهر سنی بی تاثیر نیست وبسیارند معلمینی که مشکلات زندگی خود را نیز به سر کلاس درس برده وناراحتی های بسیاری از طریق رفتاری وبا عملکردههای نادرست برای شاگرد ومحصل خودبه کلاس آورده و مشکلات فراوانی برای شاگردان ایجاد میکنند یا معلمینی که خود نیاز به استراحت داشته وانسانهای کاملا سالمی ار لحاظ جسمی یا روحی نیستند وتدریس آنان تحت تاثیر شرایط جسمی وروحی صدمه های جبران ناپذیر ی را بر کودکان یا محصلین دوره های بالاتر وارد می سازد چراکه بنحو احسن به یاد دادن وتدریس نپرداخته ومحصل یا از دیگران عقب میماند یا مردود میشود یاحتی دیده شده که ترک تحصیل میکند. ازاین موارد ذکر شده در پیرامون من در ایران بسیار اتفاق افتاده است و شاهد آن بوده ام و وقتی که به ریشه درد محصل نزدیک شدیم به اسم وعملکرد کاری وشکل تربیتی وتدریس معلم رسیده ودریافتیم معلم باعث این دلسردی یا مردود ی یا شکست شاگرد بوده است .متاسفانه قدرت معلم درایران و همچنین مدیران مدارس بحدی ست که هیچ شکایتی راه بجائی نبرده و معمولا طرف وجانب معلم نادرست وبقولی نامعلمی که نام معلمی براو شرم است گرفته میشود وفرزندان ما که نسل آینده ی ما هستند بااینگونه انسانها درحریم مقدس دانش وتربیت وآموزش وپرورش به جمع بی سوادانی می پیوندد که یا ترک تحصیل کرده یا سواد درست آموزشی را دریافت نکرده اند وبه راههای مختلف ، مدارک بی ارزشی را تا سطح آخر تحصیلی دارا هستند وزمانی که در خارج از کشور به شکل بورسیه وارد دانشگاهها ئی میشوند درحد یک دیپلمه نیز یارایی وکشش تحصیلی در رشته دانشگاهی خود را دارا نیستندو بااینکه مهندسی یا حتی لیسانس خود را نیز دردست دارند نمیتوانند جوابگوی ساده ترین سوالت رشتهع تحصیلی خود باشند بدترین آن رشته های مهم شیمی ست که ساده ترین فرمولها را نیز نمیدانند ومن از طریق دوستی لیسانسه در رشته شیمی که درنروژ فارغ التحصیل شده بود میشنیدم کهفلان ایرانی که یا بابورس تحصیلی آمده است وویزای تحصیلی را دراست در آزمایشگاه دانشکده چگونه شرمزده برجا مانده است که نتوانسته محلول ساده ای را ترکییب یا حتی نام آنرا بگوید وازدیگر ضعفهای بسیار مهم دانشجویان وفارغ التحصیلان ایرانی درخارج از کش.ور که بسیار تعجب آور است ضعف شدید آنان در زبان انگلیسی ست چراکه کسی که مدرک دیپلم را دارا باشد درحد مکالمه اس ساده ودرحد روزمره گی می بایست قادر به صحبت باشد .
درحالی که خودمن وقتی دیپلم خود را گرفته بودم با وجود شدت علاقه ام به زبان واینکه شاگرد بدی در زبان نبودم اما بسیار بروی زبان انگلیسی خود بعلت علاقه شخصی کار میکردم وپبیش از خروج ازایران در سطح وسیعتری شروع به خواندن کتب اموزش زبان کردم تا در سطح امروزی یک شاگرد دیپلمه درخارج بتوانم در بدو ورود به نروژ صحبت کنم واینن تنها یاور من در بدو ورود بود که زبان نروژی نمیدانستم ومیبایست بگونه ای زندگی را تا رفتن به کلاس زبان میگذراندم وگلیم خود را از آب مبکشیدم اما در سطح دانشگاهی این کمبود عمیق تر وزشت تر بنظر میرسد چراکه یک لیسانسه ایرانی در بدو ورود به دانشگاه های غرب در هر رشته ای که میباشد بازمی بایست دوسال تحصیلی را بگذرانند تا درجوامع اروپائی مدرک آنان بعنوان لیسانس یا فوق دیپلم یا دیگر مدارک پذیرفته شود وبسیار دیده ام که در سطح اموزشی بخصوص از لحاظ زبان انگلیسیشخص با مدرک مهندسی ولیسانس آنقد ر ضعیف بوده است که در فکر استادان دانشگاه اینگونه نقش بسته است که این مدرک یا جعلی وخریداری شده است یااینکه این شخص از طریق تقلب تواسنسته است مدرک بگیرد واینگونه کمبودها در سطح کلاسی نیز اثر میگذارد چراکه وقتی زبان بلد نباشی ودر دانشگاهی در کلاس باشی روزی درس به زبان انگلیسی ست فردا نروژی والبته بیا دانستن انگلیسی کامل استاد میتواند به شخصی که توریست کشور اوست تاحدودی درسهای نرو|زی را آموزش دهد اما اگر این راهم نداند هم مبلغ شهریه پرداختی خود را ازکف داده است هم مزاحم دیگر دانشجویان واستادان در سطح کلاسی شده وقتی که قادر نباشد لااقل به زبان انگلیسی ساده سوالات را پاسخ گوید یا سوالی بپرسد یا همگام با دیگران پیش برود وتزهای کلاسی را که معمولا چند تا از آ«ها به شکل گروهیست , راهم تحویل دهد وزمانی که کار گروهی باشد این شخص با ضعف زبانی خود مشکل ساز دیگر افراد گروه میشود چراکه درجائی باید بنویسد وکتبی تحویل دهد درجائی میبایست شفاهی جوابگو باشد ونمره ای که گروهی میگیرند وهرشاگرد نیز می بایست بخش خود را بدرستی انجام دهد بر نمرانت دیگر دانشجویان تائیر منفی میگذارد واین خشم گروه را بر می انگیزد که تلاش خود راکرده اما یکفرد ضعیف باعث پائین آمدن نمرهی همگی آنان میشود این اسنت که تاجائی که دیده ام تا بصورت اجباری استادی شاگردان را باهم درگروه نگذارد مسلم است که دانشجو نروژی یا هر کش.ری سعی میکند ارز دوستان همزبان هود درگروه استفاده کند که شناخت فرهنگی وزبانی او دریک سطح باشد وبااو دچار مشکل نشود.بااین شکلبیشتر بیشتر به نقش سازنده استاد واموزگار ومعلم درسطح ملی خود پی میبریم وباید پرسید چکونه فوق دیپلم کشور ما لیسانسه کشور ما انگلیسی بلد نیست اما مدرک دارد چرا مکالمکه تااینحد ضعیف است اینها تمتما آبروی کشور ماست در دیگر کشورها که میبایست فکری جامع واساسی در سطح ملی و درآموزش پرورش ودر محدوده های علمی کشوری بخصوص دانشگاههائی که دانشجو اعزام میکنند مورد توجه شدید قرارگرفته دانشجو را همسطح یک دانشجوی لیسانسه بالا کشیده وازدانش رشته ی او و زبان او نیز مطمئن بوده سپس باو بورس تحصیلی اهدا گردد وتا درخارج ازکشورهم برای خود هم دانشگاهها هم استادان مشکل ساز نباشد ومهمتر از همه نام خود ایران بعنوان کشوری ضعیف از لحاظ تحصیلی درمیان استادان برده نشود.درحالی که ما هنوز با مشکلات پیش وپاافتاده ای چون معلمی مواجه هستیم که از همان سطح دبستان و راهنمائی ودبیرستان, شاگردان را ازهرچه درس ومدرسه است بیزار میکنند ونسل آینده ی ما توسط معلمی که کارآمد ویا حتی انسان درست ومسئولیت پذیری نیست ویا تنها برای نیاز به حقوق روزانه به کلاس درس می آید دچار صدمه ای میشود که متاسفانه در جامعه به یک دونفر شاگرد معمولی ختم نمیشود که شاید دهمان یک دوشاگرد هم برای خود کسی میشدند اگر مورد بی مهری وبیتوجهی معلمی قرار نمیگرفتند ولی سالهای دراز تدریس چنین معلمی , ریشه خود را درنسل ما نیز میگذاردوافرادی به جامعه پیوند میخورند که اول ازهمه یادگرفته اند معلم وآموزگار یعنی چوب بالای سر نه مهربانی آموزش دهنده که به او علم آموخته وهنری ودانشی. وباید دراین زمینه |آ«چه را لازم است انجتام داد وآنچخهه را ضرروریست برنامه ریزی کرد باید مشکلات وچاره رهها را بررسی کرده وباید ایراد واشکالهای موجود را عنوان کرده وگفت وبفکر چاره بود وگرنه در هیچ زمینه ای هیچ پیشرفتی حاصل نمیگردد وآموزش وتعلیم و تربیت چیزی ست که می بایست همگان دلسوز آن بوده وبفکر هرچه بهتر ساختن کانون آموزش کشوری باشندوباید دتوجه داشت ودقت کرد که چه چیز را آموزش میدهیم ودقت داشت که نتیجه چگونه بوده است ونتایج را مصرانه دنبال کرد وباز وباز به بهترکردن ودوباره سازی پرداخت تا آنچه لازمه ی یک فرهنگ ودانش نوین اجتماعیست به شکل درست پا گرفته وقدرت بگیرد باید آموخت وبدیگر کشورها نیز توجه داشت وبهترین های هر کشوری را بر کشور خود افزود تا سطح ملی جامعه در دهمه سطوح بالا برود وباید مشکلات رادر عرصه ای وسیع دنبال کرده وگفت وسوال کرد وبدنبال جواب بود دیدن مشکلات وساختن با آن هرگز هیچ تغییری ایجاد نمیکند.
_____ بگو ..._____
بگو گفتن هم راهی ست...بر فریادهای فروخورده
حتی اگر بی تفاوت از کنار آن بگذرند ...
باز بهتر از ناگفتن هاست !
اگر سکوت میدانست , چگونه لبهای دل را ,
به اسارت کشیده است ,
شاید خود فریاد میکشید
اما حروف را کنارهم بگذار,
شاید وصل کلمات , جدائی ها را کمتر کند
وروزی دستهای ما
با وصل دوباره آشتی کند در شادی زیستن
___________ فرزانه شیدا 1384__________

وفرزندان ما نسل اینده ما با قدرت مدیر معلم در دبستان و کلاس و همچنین دردیگر مراکز آموزشی نقش حکمرانی بر کودکان وفرزندان ما در سطح وسیع آموزشی تا اخخرین گامها چون انسانهائی هستند که «عروسک های مومی» را به زیر دست داشته باشند وهرانچه بخواهند باو از خوبی وبدی منتقل میکنند وبه هرگونه که دلخواه آنان است فرزندان مارا شکل دادخ راهی جامعه ای میکند که نیازمند دانش وآگاهی ودرستی اخلاق است ومی بایست خالی از دردهای فروخورده سرزنشهای مداوم والدین وآموزگار باشد یا تربیت نادرست آموزشی درهر مکانی ومنطقه از آموزش وتحصیل چه خصوصی چه دولتی وبیاد داشته باشیم هر یک از ما در مقابل کشور خود مسئولیم ومی بایست مسئولیت پذیر نیز بوده اتر وتمری داشته باشیم در جهات مثبت در راههای هموار وناهموار زندگی.

________آخر او قلب نداشت : سروده ی فرزانه شیدا________
برق زیبای نگاهی آبی...در نگاهش شادی
بر لبش خنده همیشه جاری
و بر این چهره آرام و صبور...
رنگی از غصه و غم پیدا نیست
واگر ماه بماه ...گوشه ای می افتاد
وکسی یاد نمیکرد ز او روز و شبی
رنجشی نیز نداشت
همچنان خندان بود همچنان آسوده!!!
آخر او قلب نداشت!
و ز بازیچه شدن شرم نداشت
و رها بود ز آزرده شدن
شاید او میخندید
زآنکه خود شادی یک کودک بود
شاید او می خندید
زآنکه احساس نداشت
غبطه میخورد دلم بر نگهش
و به آن لبخندی که بر آن چهرهء شاد...
تا ابد جاری بود
وبه آن چهره... که شادی میداد..
به دل و روح لطیف کودک...با نگاهی براق
هدیهء بود ز من ....من ِ مادر به شب جشن تولد یک شب
به یکی دخترکم ...
که مداوم به نگه میخندید ...
برلبش نیز مداوم لبخند
وعروسک ز دل جعبه به بیرون آمد...
... دخترم ذوقی کرد
وعروسک هم نیز همچنان میخندید...
همچنان خندان است...تا ابد میخندد
این عروسک اما...
همچنان ساده مرا می نگرد
لااقل خنده و این دیده او...
خالی از کینه این دنیا بود
لااقل مظهر یک شادی بود
لااقل کودک من ...با لبش می خندید
این عروسک اما همچنان ساده مرا می نگرد
و دگر کارش نیست که چه سان روز و شبی می گذرد
آخر او قلب نداشت
ما ولی در دل خود...از عروسک شدنی می ترسیم!!
که مبادا یکروز
بازی دست جهانی باشیم
بی خبر زآنکه عروسک ؛هستیم؛ !
لیک خالی ز نگاهی براق
خالی از نقش همان لبخندی ...
که تواند روزی
شادی یک دل دیگر باشد
(ما) عروسک هستیم!!!
لیک در سینه ما قلبی هست
که گهی سوخته دل..
ازهمان روزن چشم ازته قلب و وجود...
اشکها میریزد...
اشکها میریزددر غم دنیائی
که درآن قصه ی بازیچه شدن
نه بدست کودک که ...بدست دنیاست!
لیک در سینه ی ما ...طپش اندوهی
ضربان تلخی
نبضی از گردش دهر
همچنان بانک مداوم میزد ...
درسکوت دل ما ...در همه خاموشی
زمستان ۱۳۸۲
____________سروده ی: فرزانه شیدا _____________
ازاینرو دراکثر کشورهای اروپائی وغربی معلم به شکل بسیار دقیقی
تحت نظر مدیر وآموزش وپرورش کشوران قرار دارد وبا امتحاناتی که بی خبر از مدارس میگیرند سطح تحصیلی ودانش آن مدرسه مشخص شده وپی میبرند کدامین معلم درکدامین رشته ضعیف بوده ونتوانسته دانش آ»وزان را بدرستی پر.ورش دهد در نروژ در سالبهای پیش سطح ریاضی بچه های دبستان بسیار پائین امده بود بگذریم که در مقطع تحصیلی وبخصوص ریاضی استفاده از ماشین حساب دئرکلاس در تمرینات خانگی وحتی در امتحان آزاد است ودیگر نمونه ها این است که حتی میشود کتاب درسی را نیز به جلسه امتحان بردشاید بپرسید چگونه تقلب نمیشود چون نمیتواند تقلب بشود زیراکه شکل سوالات بگونه ایست که شاگردان ومحصلین ودانشجویان تا کتاب را نخوانده باشند قادر به جوابگوئی نیستند وطرح سوال به شکلی صورت میگیرد که شخث محصل باید ازخود جواب رات با جملات خود بنویسد برای همین شاگرد قادر نیست جواب بدهد وکپی برداری ازکتاب و.نوشتنم در زیر سوال مشخص کننده این است که او درس را نخوانده وکپی برداشته است درنتیجه نمره ای باو داده نمیشود.در نتیجه در روند آموزشی نقش معلم یکی از بالاترین شکلهای را درروحیه شاگرد دارد بدین معنی که وقتی معلم بداند چگونه بیآموزد که از شاگردان جوابها را به همین شکلی که ذکر شد تحویل بگیرد آنگاه شاگرد درطول کلاسها آموخته است که هم تقلب راه بجائی نمیبرد هم میبایست خوانده باشد تا نمره بیآورد وهم اگر بدرستی تعلیم داده شده باشد یکبار خواندن کل کتاب درموقع امتحان برای او کتافیست با دذکر این مطلب که اسینانها بگونه های متفاوت میآموزند واین یکی از دروسی ست که به اموزگاران داده میشود که دریابد که شاگر د ازجمله افرادیست که بشکل تصویری یاد میگیرد یا با نوشتن یا خواندن یا کافیست در کلاس گوش دهد کمااینکه شکل تصویری یکبار در فرگردها تومصیف شد بدینگونه است که شاگردی وقتی کتابی را میخواند مغز او از آن کتاب عکس برمیدارد وزمانی که سوال در امحتان مطرح میشود در ذهن آن شاگرد ان صفحه کتاب باز میشود وعکس انرا میبیند من خود ازنمونه های تصویری هستم که حتی شماره صفحه کتاب را درآن صفحه نگاهم عکش گرفته وگاه بیادم میاید که درگوشه آن صفحه ی کتاب مثلا یک ضربدر یا خطی گذاشته ام سری دیگر تنها وقتی یاد میگیرند که یکبار ازروی متن بنویسند سری سوم به کلاس ساکت نیازمندند تت آنچه میشنوند درمغز ثبت کنند سری آخر کسانی که حتما باید درخلوت کتاب را یا ارام یا باصدای بلند بخوانند تا مغز آنان ثبت کند وتمامی اینها وظیفه معلم است که بداند هرشاگرد چگونه میاموزد زیاد به معلمین ایران نمیشود سخت گرفت بعلت جمعیت بالای کلاسها اما دراینجا بیشترین حدود شاگردان یک کلاس خیلی شلوغ نهایت 20 نفر دیگر چاره نباشد تا 30 نفر اسن که 30 نفر بندرت میشود دریک کلاس باشند وسعی میشود هرچه زودتر منتق وتقسیم به دیگر کلاسیها شوند که شادگرد ومعلم قادر باین باشند بهم کمک کرده کمکم بگیرند وشناخت کافی بروی هم داشته باشند.
در نتیجه «مقام معلم »که بعنوان تعلیم دهنده ای بمدت 8 ساعت در روز برای نسل آنیده کشوریست ، مقام کوچکی نیست که بسادگی ازآن گذر کرده وهرکه را در هرسطح فکری وتربیتی وعلمی در جایگاه مقدس معلم به دبستان وغیره راهی کنیم.از این روست که فرهنگ وتربیت واموزش در رفاه وخوشبختی ورشد فرهنگی هر ملتی بسیار نقش بسزائی را دارسا .باشد که مانیز در راه کشوری بهتر ومردمانی خرسندترز وآگاه تر از هیچ تلاشی فروگزار نکنیم حال در هر آت رشته وفن ودانش ومرتبه ومقامی که هستیم خواه ریزه سنگی در کنار ساحل معرفت وعلم ودانش, خواه قلوه سنگی دردنیای انسانیت پابرجا ویا کوهی استوار در نماد علم ودانش در جایگاه ارزشمند معلم وآموزگارو استاد.
_______________________________
*آموزگار بالهای بزرگی ست که دانش آموز را به فرای آنچه می داند می برد ، آن فرا اگر روشنی باشد دودمانهای آینده را شکوهی شگفت انگیز فرا خواهد گرفت .* ارد بزرگ
*یک آموزگار می تواند با رفتار و گفتارش کشوری را دگرگون سازد . *ارد بزرگ
*آموزگاری ، عشق است چنین جایگاهی هیچگاه به دست غیر مباد. *ارد بزرگ
*دانش آموزان جوانه های برخواسته از وجود آموزگاران اند که با آسمانها می آمیزند و ریشه گاهشان همان خاک پر ارزش است . *ارد بزرگ
*یک آموزگار خام می تواند شاگردان خویش را برای همه زندگی سرگردان کند .* ارد بزرگ
* طبیعت ، آموزگار بزرگیست ، خردمندان از آن درس ها می گیرند .* ارد بزرگ
●_ پایان * فرگرد آموزگار _●
_________به قلم فرزانه شیدا __________
پایان جلد سوم 3 بُعد سوم آرمان نامه

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ