۱۳۸۸ دی ۴, جمعه

زندگی از دید بزرگان

" كسي كه داراي عزمي راسخ است ،جهان را مطابق ميل خويش عوض مي كند "
(گوته)

" زندگي آزمون نشده ،ارزش زيستن ندارد "
(سقراط)

" فكر خوب معمار و آفريننده است "
(ديل كارنگي)

" بدبخت کسی است که نمی تواند ناراستی خویش را درست کند "
(ارد بزرگ)

" فكر نو بسيار ظريف و حساس است ،با يك ريشخند كوچك مي ميرد و كنايه اي كوچك آن را بسختي مجروح مي كند "
(هربرت اسپنسر)

" هرگاه بتوانيم از نيروي تخيل به همان اندازه استفاده كنيم كه از نيروي بصري استفاده مي كنيم هر كاري انجام پذير است "
(كارلايل)

" آدم بي مغز و پرگو چون آدم ولخرج و بي سرمايه است "
(پاسكال)

" آنقدر شكست مي‌خورم تا راه شكست دادن را بياموزم "
(پطر)

" پيروزي آن نيست كه هرگز زمين نخوري، آنستكه بعداز هر زمين خوردني برخيزي "
(مهاتما گاندي)

" زیبارویی که می داند ، زیبای ماندنی نیست ، پرستیدنی است "
(ارد بزرگ)

" مرا دوست بدار،اندكي ولي طولاني "
(كريستوفر مارلو)

" شما ممكن است بتوانيد گلي را زير پا لگدمال كنيد، اما محال است بتوانيد عطر آنرا در فضا محو سازيد "
(ولتر)

" نگاهت رنج عظيمي است، وقتي بيادم مي‌آورد كه چه چيزهاي فراواني را هنوز به تو نگفته‌ام "
(آنتوان سنت اگزوپري)

" در بين تمامي مردم تنها عقل است كه به عدالت تقسيم شده زيرا همه فكر مي‌كنند به اندازه كافي عاقلند "
(رنه دكارت)

" مدتها پيش آموختم كه نبايد با خوك كشتي گرفت، خيلي كثيف مي‌‌شوي و مهم‌تر آنكه خوك ار اين كار لذت مي‌برد "
(جورج برنارد شاو)

" کردار ناپسند خویش را با دارایی زیاد هم نمی توانی پنهان سازی "
(ارد بزرگ)

" خدا پنداریست ! اما چه کسی است که این پندار را بیاشامد و نمیرد؟ "
(فردریش نیچه)


منبع :

http://1doost.com/View/PublicPost/ViewPost.php?PostId=1195

سیصد جمله - ارد بزرگ ، فردریش نیچه و جبران خلیل جبران

اندیشه و سخن ریش سفیدان برآیند بردباری ، مردمداری و سرد و گرم چشیدگی روزگار است . اُرد بزرگ

کسی که جنگجوست باید همواره در حال جنگ باشد چون زمان صلح با خودش درگیر خواهد شد!. فریدریش نیچه

قلب شما در سکوت و آرامش ، به اسرار روزها و شبها شناخت می یابد ولی گوشهایتان در حسرت و آرزویند که آوای چنین شناختی را که بر قلبهایتان فرود می آید ، بشنوند . جبران خلیل جبران


در برف ، سپیدی پیداست . آیا تن به آن می دهی ؟ بسیاری با نمای سپید نزدیک می شوند که در ژرفنای خود نیستی بهمراه دارند . اُرد بزرگ

عشق فریبنده و ویرانگر است نه نجات بخش. فریدریش نیچه

آه این زندگی است که زندگی را می طلبد ، به توان و امید ، به اشتیاق و شور ، اما به قالب اندامهایی در آمده است که دلواپس مرگند و نگران گور .
در اینجا هیچ گوری نباشد ، هیچ گوری . جبران خلیل جبران


گیتی در جنگ و آوردی بزرگ در گردش است . اندیشه و تلاش خردمندان از یک سو و پوزخند اهریمن و روان دیوپیشگان از سوی دیگر ، معرکه این جهان گذارا است . اُرد بزرگ

فلسفه همان خواست قدرت است همان خواست علت نخستین. فریدریش نیچه

گنجی که در اعماق نامحدود شما حبس شده است ، در لحظه ای که خود نمی دانید ، کشف خواهد شد . جبران خلیل جبران

ادامه در آدرس زیر :

http://hamishebaran.blogfa.com/post-9.aspx

داستانی از دختری در زمان مهرداد اشکانی باستان

سواره نظام مهرداد نخست ، خسته از جنگهای طولانی وارد شهر هیرکانی (گرگان) شد .

آنها در شرق نیروهای متجاوز بدوی و در غرب دمتریوس را شکست سختی داده بودند .

مهرداد پادشاه اشکانی با لباسی ساده در شهر می چرخید و به گفتگوهای مردم گوش می داد نیم روزی که گذشت به گوشه دیواری تکیه داد تا خستگی از تن بدر کند از پنجره کوچک بالای سرش سخنان دخترانی را می شنید حرف های آنها با صدای فرش بافیشان به هم آمیخته بود .

یکی از آنها می گفت مهرداد اگر سخت است فرزندی دارد دلنرم . مهرداد با شمشیر پیمان بسته پس فرزند نرم خوی او با خرد و هوش دوستی کند .

دختر دیگر گفت : آنکه پایه دستگاه دودمان را می ریزد نمی تواند نرم خو باشد او باید همانند پی ساختمان سخت و آهنین باشد پس جبر بر سختی اوست .

و دختر کوچکتری که صدایش بسیار ضعیف می نمود ادامه داد : آنکه بر این زمین سخت ساختمان می سازد و خود نمایی می کند از جنس زیبایی است و زمین سخت را به آسمان می برد .

مهرداد تکانی خورد با خود گفت چطور چنین دختران دانایی در این مرز و بوم زندگی می کنند و او خود نمی داند .

آن شب تا به پگاه خورشید مهرداد اشکانی ، نخستن پادشاه دودمان اشکانیان در تمام مدت به حرفهای آنها اندیشید .

در وجود خود سختی و قدرت پی ساختمان دودمان را می دید و در وجود فرهاد دوم (فرزندش) دانایی و هوش بنای ساختمان را .

آن سه دختر به ریشه ها پرداخته بودند و مهرداد از این بابت در شگفت بود . به گفته ارد بزرگ اندیشمند برجسته ایرانی : پرداختن به ریشه ها ، کار ریش سفیدان و اهل دانش است . فردای آن روز پادشاه ایران با تنی چند از نزدیکان به خانه ایی که روز پیش ندا از آن شنیده بود رفت و با شگفتی دید آن خانه متروکه است از همسایگان پرسیدند و آنها گفتند سال ها پیش در این خانه مرد و زنی بودند با سه دختر که فرش می بافتند هر سه دانا و از شاگردان ورتا ( حکیم و دانشمند زن ابتدای دودمان اشکانیان ) . همه آنها بدست مزدوران آندراگوراس یونانی به بجرم ایراندوستی زنده در کف همان خانه دفن شدند .

مهرداد با شنیدن این سخنان ، بر آبادی آن خانه همت گمارد و آن خانه را مدرسه نمود در حالی که موبدان زرتشی اصرار بر آن داشتند که آن خانه آتشکده گردد و مهرداد نپذیرفت و گفت جای آتشکده در کوهستان است نه میان مردم .

از آن زمان بزرگترین دانشمندان را برای تربیت و افزودن دانش فرهاد دوم بکار گرفت .

برای همین فرهاد دوم در بسیاری از نبردها قبل از جنگ پیروز شده بود چون با دانش پشت سر دشمن خویش را خالی و سپس با تکانی آن را فرو می ریخت .

فرهاد دوم برای ایجاد جنگ خانگی در سوریه ( قسمت باقی مانده سلوکیان متجاوز )دمتریوس را که توسط پدرش مهرداد اسیر شده و در زندان بود را رها کرد تا میان دو برادر نبردی درگیرد. گفتنی است که ظلم و ستم سلوکیان بر مردمان تحت انقیادشان موجب شد که مردم تحت ستم سلوکیان به فرهاد گرویدند. آنتیخوس برای گرفتن انتقام شکستها و اسارت خود با سپاهی گران به ایران آمد، ولی فرهاد به او فرصت نداد ناگهان بر او تاخت و در هنگام جنگ پادشاه سلوکی کشته شد. از این پس سلوکیان یونان دیگر به خود اجازه تجاوز به حریم ایران را ندادند. انحطاط کامل دولت سلوکی از همین زمان آغاز گردید.

منبع: میعادگاه

http://www.bia2arak.com/1388/10/04/12831.html


لطیفه و پند

نجیب زادگی بدون تقوی همچون قاب انگشتری زیباست که نگین جواهر نداشته باشد . جین پورتر



اندرز جوان باید کوتاه ، تازه و داستان وار باشد . ارد بزرگ



خالق بزرگ خلاقیت به ما اعطا کرده است. پیشکش ما نیز به او به کار بردن آن خلاقیت است. جولیا کامرون



حوادث مشهور دوران گذشته جهان را مروری بکنید ، تا شما هم مثل من این حقیقت را بپذیرید که بزرگترین جنایات همه با کوچکترین دستها انجام گرفته است . آگارادو



آنکه مدام از کمبودها و ناراستی های زندگی خویش سخن می گوید دوست خوبی برای تو نخواهد بود . ارد بزرگ


مغرور بودن به دانش خود ، بدترین نوع جهالت است . جرجی تایلر



به راستی پیران جوان و جوانان پیر در دنیا بسیارند. اسمایلز



خموشی در برابر بدگویی از دوستان ، گونه ای دشمنی است . ارد بزرگ



در پی هر گریه آخر خنده ای است. مولوی



وجدانت را مجبور مکن که نفهمد آن چه را که می بیند. پلوتارک



جریان های آلوده به مرداب خواهند رسید سخن گفتن از آنها، زندگیمان را تباه می سازد . ارد بزرگ



آن قدر بر مال دنیا حریص مباش که از مفقود شدنش اندوهناک شوی. سقراط


ادامه در آدرس زیر
http://forum.parsiking.com/showthread.php?p=118064

تالار های جامع و تخصصی پادشاه ایرانی

نادر شاه افشار قهرمان ایران زمین

سخنان بزرگان از : فردوسی خردمند ، نادر شاه ، فردریش نیچه ، ارد بزرگ ، جبران خلیل جبران ، گوته ، چرچیل ، برنارد شاو ، تولستوی ، پاستور ، برایان تریسی

زندگینامه و بیوگرافی مختصری نادر شاه افشار
نادر شاه افشار از ایل افشار بود او از مشهورترین پادشاهان ایران بعد از اسلام است ، ابتدا نادر قلی یا ندرقلی نامیده می شد موقعی که افغانها و روس ها و عثمانی ها از اطراف بایران دست انداخته بودند و مملکت در نهایت هرج و مرج بود یک عده سوار با خود همراه کرد و به طهماسب صفوی که کین پدر برخواسته بود همراه شد فتنه های داخلی را خواباند افغانها را هم بیرون ریخت ، شاه طهماسب صفوی از شهرت و اعتبار نادر در بین مردم دچار رشک و حسادت گشت و برای نشان دادن قدرت خود با لشکری بزرگ به سوی عثمانی تاخت و در آن جنگ هزاران سرباز ایرانی را در جنگ چالدران بدلیل عدم توانایی به کشتن داد و خود از میدان جنگ گریخت نادر با سپاهی اندک و خسته از کارزار از مشرق به سوی مغرب ایران تاخت و تا قلب کشور عثمانی پیش رفت و سرزمینهای بسیاری را به خاک ایران افزود و از آنجا به قفقاز تحت اشغال روس ها رفت که با کمال تعجب دید روسها خود پیش از روبرو شدن با او پا به فرار گذاشته اند در مسیر بر گشت در سال 1148 در دشت مغان در مجلس ریش سفیدان ایران از فرماندهی ارتش استعفا نمود و دلیلش اعمال پس پرده خاندان صفوی بود . و خود عازم مشهد شد در نزدیکی زنجان سوارانی نزدش آمدند و خبر آوردند که مجلس به لیاقت شما ایمان دارد و در این شراط بهتر است نادر همچنان ارتش دار ایران باقی بماند و کمر بند پادشاهی را بر کمرش بستند . او سه بار به هند اخطار نمود که افسران اشرف افغان را که حدودا 800 نفر بودند و در قتل عام مردم ایران نقش داشتند را به ایران تحویل دهد که در پی عدم تحویل آنها سپاه ایران از رود سند گذشتند و هندوستان را تسخیر نمودند 800 متجاوز افغان را در بازار دهلی به دار زدند و بازگشتند و نادر شاه حکومت محمد گورکانی را به او بخشید و گفت ما متجاوز نیستیم اما از حق مردم خویش نیز نخواهیم گذشت محمد گورکانی بخاطر این همه جوانمردی نادر از او خواست هدیه ای از او بخواهد و نادر قبول نکرد و در پی اسرار او گفت جوانان ایران به کتاب نیازمندند سالها حضور اجنبی تاریخ مکتوب ما را منهدم نموده است محمد گورکانی متعجب شد او علاوه بر کتابها جواهرات بسیاری به نادر هدیه نمود که بسیاری از آن جواهرات اکنون پشتوانه پول ملی ایرا ن در بانک مرکزی است . 12 سال سطنت نمود و در سال 1160 بوسیله عده ای خائن کشته شد . نکته قابل ذکر آنست که او از 15 سالگی تا 25 سالگی بهمراه مادرش در بردگی ازبکان گرفتار بود و با مرگ مادرش از اردوگاه ازبکان گریخت و پس از آن با جوانان آزادیخواهی همپیمان شد .

نادر شاه افشار در حال حاضر یکی از دو پادشاه محبوب گذشتگان ایران است نام او و کورش هخامنشی دل ایرانیان را گرم و به شوق می آورد . اندیشمند میهن پرست کشورمان(( ارد بزرگ )) در مورد نادر شاه افشار می گوید : او توانست از خراب آبادی که دشمنان برایمان ساخته بودند کشوری باشکوه بسازد نام او همیشه برای ایرانیان آشنا و دوست داشتنی خواهد بود . رحمت خداوند بر او باد

منبع :

http://hogogemellat.blogfa.com/post-22.aspx

------((¯`''·.¸ جملات زیبا ¸.·''´¯))------

اگر برای رسیدن به آرزوهای خویش زور گویی پیشه کنیم ، پس از چندی کسانی را در برابرمان خواهیم دید که دیگر زورمان بدانها نمی رسد . اُرد بزرگ



کامل ترین پاداش برای آدم ، بخششی است که بتواند امیال هستی اش را تغییر دهد و خواستهای دو لب خشکیده از عطش او را دگرگون سازد و تمام زندگی اش را به چشمه های همیشه جوشان و ابدی تبدیل کند . جبران خلیل جبران



آن که بر فراز بلندترین کوه رفته باشد ؛ خنده می زند بر همهء نمایش های غمناک و جدی بودن های غمناک. فریدریش ویلهلم نیچه



بیهوده گویان پند آموزند ، زیرا هشیاران عیب ایشان را به دیده می نگرند و از بیهوده گویی می پرهیزند . بزرگمهر بختگان



ادامه در آدرس زیر : bitiran Professional Forum
http://bitiran.com/f544/

فلسفه و نگاه ارد بزرگ





۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

دوری جستن از اخبار بی ارزش و بعضا دروغ



ارد بزرگ (Orod Bozorg) در مورد دوری جستن از اخبار بی ارزش و بعضا دروغ می گوید :
روان خود را با خبرها و داده های نادرست به بند نکشیم .

۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

قابل توجه !

رسانه ها دارای کارکردی بسیار گسترده هستند و نمی توان به ساده گی از آنها گذشت .
در طی زندگی عدم شناخت درست قابلیت و نوع عملکرد دستگاه رسانه موجب می شود همواره دچاره پاردوکسی ذهنی باشیم بین حقیقتی که شنیده ایم و باور داریم و آنچه از رسانه ها می شنویم و می بینیم .
بهترین وجه تمایز بین عوام و خواص شاید همین جا باشد ، خواص با دیده شک و تردید به اخبار رسانه می نگرند و عوام در کوتاه مدت اندیشه خود را هم به رسانه می سپارند ! و همواره در حال گول خوردن هستند البته با پچ پچ کردن های اجتماعی خود در نهایت پی به اصل جریان می برند و صد البته آن گزارش دروغ کار خود را انجام داده و دیگر نمی شود جریانی مرده را زنده کرد .
برای شناخت بشتر دستگاه رسانه و قابلیتهای آن " نظریه رسانه " ارد بزرگ را پیشکش می کنم که بسیار موجز و عمیق آن را شکافته است نظریه به دو بخش تقسیم می شود با عناوین :
رسانه می تواند
رسانه نمی تواند
که در هر بخش توان و ناتوانی رسانه بررسی شده است :



رسانه می تواند

1- رسانه می تواند در کوتاه مدت موجب شجاعت و یا ترس همگانی گردد .
2- رسانه می تواند نشان دهنده فر و یا بیچاره گی یک کشور در گستره جهانی باشد .
3- رسانه می تواند ذهن مردم را آرام و یا دگرگون و در هم بریزد .
4- رسانه می تواند گزارش های دروغ و رویدادهای غیر مستند را هم در میان اخبار درست به خورد آدمیان دهد .
5- رسانه می تواند با بستر سازی سیاه ، موج های همگانی ایجاد نموده و برای کسانی اسباب رشد یک شبه را فراهم سازد .
6- رسانه می تواند اموری همانند مراسم های سنتی و یا بزم های همگانی را کاهش و یا گسترش دهد .
7- رسانه می تواند در کوتاه مدت ابله ترین آدمیان را روشنفکر و روشنفکران را خانه نشین بنماید .
8- رسانه می تواند ابزاری باشد برای همبستگی و یا جدایی طلبی در یک کشور .
9- رسانه می تواند موجب افزایش آگاهی های شهروندی گردد .


رسانه نمی تواند

1- رسانه نمی تواند عشق و خواست های میهنی مردم را نابود و یا حتی سبک بشمارد .
2- رسانه نمی تواند برای همیشه اسطوره ها و بزرگان یک کشور را نادیده بگیرد .
3- رسانه نمی تواند در بلند مدت ، راستی حقیقتی را پنهان و دروغی را راست جلوه دهد .
4- رسانه نمی تواند برای همیشه آدمهای ناشایست را شایسته جلوه دهد.
5- رسانه نمی تواند یک خواست همگانی را برای همیشه کم اهمیت جلوه دهد .
6- رسانه نمی تواند خواهان پس رفت خواسته های مردمی باشد .
7- رسانه نمی تواند گریزگاهی برای سردمداران یک کشور به خاطر انجام ندادن درست کارهای آنان باشد .
8- رسانه نمی تواند خشونت و بخشش بی اندازه از خزانه کشور را توجیه کند .
9- رسانه نمی تواند خودکامگی و پستی هیچ گروه و دسته ایی را پنهان سازد و سعی برای انجام آن رسوایی به بار می آورد .


نظریه رسانه ارد بزرگ به ما می گوید : رسانه می توانند بال پرواز و رشد یک کشور و یا به عکس غل و زنجیری برای کتمان حقیقت باشد .
لذا بر ماست که همواره هیچ خبری را بی تحقیق و تامل نپذیریم ...


منبع :
http://kaktoc.blogfa.com/post-157.aspx

۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

انتشار نخستین روزنامه تهيه شده از وبلاگ‌ها در لندن

روزنامه گاردین خبر از راه اندازی نخستین روزنامه یی که تمام مطالب آن از وبلاگ نویسان است در لندن داد . انتشار روزنامه جدید Blogpaper که سردبیری ندارد و محتوای آن با رای وبلاگ‌نویسان انتخاب می‌شود.
روزنامه گاردین خبر از راه اندازی نخستین روزنامه یی که تمام مطالب آن از وبلاگ نویسان است در لندن داد . انتشار روزنامه جدید Blogpaper که سردبیری ندارد و محتوای آن با رای وبلاگ‌نویسان انتخاب می‌شود.

این نشریه به‌طور رایگان در چهار ایستگاه زیرزمینی شهر لندن توزیع می‌ گردد، برای محتوا به وبلاگ‌نویسان پول پرداخت نمی‌کند و بانیان آن قصد دارند بودجه‌اش را از طریق تبلیغات تامین کنند.
در وب سایت این نشریه آمده است: هدف ما یکی کردن دو نوع رسانه متفاوت یعنی اینترنت و روزنامه است.

بنیان گذاران این روزنامه Anton Waldburg و Karl Jo Seilern می باشند . آنچه باعث جذابیت مطالب وبلاگ نویسان شده است بازی آزاد آنها با اخبار است آنها به خاطر درگیر نبودن در بایدها و نبایدهای صنفی مطبوعات به راحتی بر روی مسائل مطرح جامعه مانور می دهند و به این شکل مخاطبین خویش را ذوق زده و راضی می سازند.

مطبوعات رسمی به خاطر تامین منافع سرمایه گذاران خویش اغلب جهان را آنگونه به نمایش می گذارند که مدیران پس پرده آنها تمایل دارند این در حالی است که وب نویسان هیچ قیدی به رعایت بازی های پس پرده ندارند و از این رو مخاطب را گاها با مطالب خود شوکه می کنند . و حرارت آنها را برای ادامه و پی گیری بیشتر می نمایند فیلسوفی نظیر ارد بزرگ می گوید "رسانه تنها می تواند پژواک ندای مردم باشد نه اینکه به مردم بگوید شما چه بگویید که خوشایند ما باشد" با نفوذ دریای وبنویسان به عرصه رسانه های نوشتاری غیر مجازی تحولات اجتماعی بسیار سریعتر از گذشته رخداده و باید حضور آن را به فال نیک گرفت .

روزنامه گاردین در پایان گزارش خود می نویسد : واضح است که کار تازه در حال پیشرفت است .

این خبر برای وبلاگنویسان بسیار مهیج است آنها همواره تحقیر کار خود را در نشریاتی کاغذی می دیدند اما امروز شاهد برتری توان خود بر رسانه های سنتی هستند.


برگرفته از سایت پارسینه
http://www.parsine.com/fa/pages/?cid=13254

براي امروز از روزنامه ابتکار

- اگر از ترس هاي دروني خود رها شويم، حضور ما خود به خود موجب رهايي ديگران از چنگال ترس خواهد شد . (نلسون ماندلا)
- ناملايمات موثرترين آموزگار زندگي هستند. هنگام بروز مشکلات بايد شاد و شکرگزار باشيم. نه از اين جهت که رنج بردن خوب است، بلکه به خاطر پيامدهاي خوبي که دارد . (جو آن آندرسن)
- تعداد کساني که در کارها شکست مي خورند با تعداد کسانيکه کارها را بطور نيمه تمام رها مي کنند، رابطه مستقيم دارد. (جوزف مک کلندون)
- هرگز مردي ولو بسيار نادان را نديدم که از وي چيزي نتوانسته ام بياموزم. (گاليله)
- خواسته مراد از مريد خاموشي و ژرف نگريست، و خواهش مريد از مراد، نشان دادن مسير پيشرفت. (ارد بزرگ)
- ما از جنس روياهايمان هستيم . (ويليام شکسپير)
- اگر قرار باشد بايستي و به طرف هر سگي که پارس مي کند سنگ پرتاب کني، هرگز به مقصد نمي رسي . (لارنس استرن)
- هيچ چيز بهتر از کار کردن بجاي غصه خوردن، آدمي را به خوشبختي نزديک نمي سازد. (موريس مترلينگ)
- چنان باش که بتواني به هر کس بگويي: «مثل من باش . » (امانوئل کانت)
- يا چنان نماي که هستي، يا چنان باش که مي نمايي. (بايزيد بسطامي)

ماخذ : روزنامه ابتکار

بلایی که ابومسلم خراسانی بر سر کمونیسم آورد !



روزی ابومسلم خراسانی با سپاه خویش از کنار روستای بسیار سبز و زیبا می گذشت جمعی از مردم آن روستا تقاضای دیدار با او را داشتند یکی از آنها را اجازه دادند تا نزد سردار ایرانی بیاید او گفت ما مردان روستا از شما می خواهیم ثروت روستا را بین ما تقسیم کنید و ادامه داد باغ بزرگی در کنار روستا است که اگر تقسیم اش کنید هر کدام از ما صاحب باغ کوچکی می شویم و همیشه دعاگوی شما خواهیم بود . سردار پرسید اگر صاحب باغ هستید پس چرا به پیش من آمده اید ؟! بروید و بین خویش تقسیم اش کنید .

مرد گفت : در حال حاضر باغ از آن ما نیست اما ما آن را سبز کردیم ابومسلم متعجب شد و پرسید : داستان این باغ چیست از آغازش برایم بگویید.

آن مرد گفت مردم روستای ما 15 سال پیش تنها چند باغ کوچک داشتند تا اینکه مرد مسافری شبی در روستای ما میهمان شد و فردای آن ، مسافر بخشی از زمینهای اطراف روستا را از مردم روستا خرید و بخشی از مردان و زنان روستا را به کار گرفت تا باغ سبز شد . سردار پرسید در این مدت مزد کارگر و سهم زحمت مردم روستا را پرداخته است و روستایی گفت آری پرداخته اما ریشه او از روستای ما نیست و مردم روستا می گویند چرا او دارایی بیشتری نسبت به ما دارد؟ و باغی مصفا در اختیار داشته باشد و ما نداشته باشیم ؟!

سردار گفت شما دستمزد خویش را گرفته اید و او هم برای آبادی روستای شما زحمت کشیده است پس چطور امروز این قدر پر ادعا و نالان شده اید روستایی گفت دانشمند پرهیزگاری چند روزی است میهمان ما شده او گفت درست نیست که کسی بیشتر و فزون تر از دیگری داشته باشد و اینکه آن مرد باغدار هم از زحمت شما روستاییان باغدار شده و باید بین شما تقسیم اش کند .

ابومسلم پرسید این مردک عالم این چند روزی که میهمان روستا بوده پولی هم به شما پرداخته روستایی گفت ما با کمال مهربانی از او پذیرایی کرده ایم و به او پول هم داده ایم چون حرفهایش دلنشین است .

سردار دستور داد آن شیاد عالم را بیاورند و در مقابل چشم مردم روستا به فلک بستن اش .

شیاد به زاری و التماس افتاده و از بابت نیرنگ و دسیسه خویش طلب بخشش و عفو می نمود . آنقدر او را فلک نمودند که از پاهایش خون می چکید سوار بر خرش کرده و از روستا دورش نمودند .

مردم روستا بر خود می لرزیدند ابومسلم رو به آنها کرده و گفت : شما مردم بیچاره ایی هستید ! کسی که ثروتش را به پای روستای شما ریخته برایتان کار و زندگی به وجود آورده را پست جلوه می دهید و می گویید در داشته های او سهیم هستید و کسی را که در پی شیادی به اینجا آمده و از دسترنج شما شکم خویش را سیر می کند عزیز می دارید چون از مال دیگری به شما می بخشد ! هر کس با ثروتش جایی را آباد کند و با اینکار زندگی خویش و دیگران را پر روزی کند گرامی است و باید پاس اش داشت .

ارد بزرگ اندیشمند و متفکر کشورمان می گوید : (( کارآفرین ، زندگی آفرین است پس آفرینی جاودانه بر او )) می گویند مردم بر زمین افتاده و از ابومسلم خراسانی بخشش خواستند . و از آن پس هر یک به سهم خویش قانع بودند و آن روستا هر روز آبادتر و زیباتر می گشت .


برگرفته از
http://7tir.info/index/viewtopic.php?f=19&t=26504&p=271018

10ایده برای کمک به زندگی پر مشغله

ساده کردن زندگی لزوماً به این معنی نیست که از چیزهایی که می خواهید در زندگی، بگذرید. درواقع، دقیقاً متضاد این است.
ساده کردن زندگی به شما زمان بیشتری برای انجام کارهایی که وقت و انرژی برایشان می خواهید، می دهد (مثل ورزش، کتاب خواندن یا شرکت در یک کلاس آموزشی). این ایده ها را امتحان کنید تا زمان، هزینه، پشتیبانی و فضای بیشتری در زندگی پرمشغله تان ایجاد کنید.


1. یک عادت جدید در خودتان ایجاد کنید و آنرا به سایر اعضای خانواده هم آموزش دهید: هیچوقت بدون اینکه چیزی با خود ببرید اتاق را ترک نکنید. مثلاً اگر در طول شب می خواهید از اتاق نشیمن به آشپزخانه یا اتاق خواب بروید، وسیله ای که باید به محل خود برگردانده شود را در راه با خود ببرید.


2. اگر خانواده پرجمعیتی دارید که تعداد زیادی باید از یک حمام و دستشویی استفاده کنند، برای هرکس یک سبد مخصوص درنظر بگیرید که وسایل مخصوص حمام خود را در آن نگه دارند و حتماً پس از استفاده آنرا به اتاق خود برگردانند. درست مثل زندگی در خوابگاه های دانشجویی. اینکار باعث می شود فضای حمام شلوغ و بی نظم نشود و هرکس به راحتی از وسایل خود استفاده کند و جروبحثی هم پیش نیاید.


3. سبد یا جعبه ای در کمد یا گوشه ی از اتاق قرار دهید. در طول کار روزانه، مطمئناً چیزهایی پیدا می کنید که به هر دلیلی دیگر تمایلی به استفاده از آن ندارید و فقط خاک می خورند. آن وسیله را درون آن سبد یا جعبه بیندازید. وقتی جعبه پر شد، می توانید آنرا به افراد نیازمند ببخشید.


4. گفته می شود که انیشتین هیچوقت برای به یاد آوردن چیزهایی که چک کردن آنها راحت است به خود فشار نمی آورد (حتی شماره تلفن خودش). عقیده او این بوده که اینکار باعث می شود فضای کافی برای اموری که می خواسته از قدرت مغزش برای آنها استفاده کند خالی شود . این نظر دانشمندی نظیر ارد بزرگ نیز هست او می گوید ( روان و اندیشه آدمی هنگامی که در بند نکات بی ارزش باشد پرواز به سوی آرزوها را فراموش می سازد ) شما هم از این راهکار استفاده کنید و همه امور خود را در دفترچه ای یادداشت کنید که نیازی به به خاطر سپردن آنها نداشته باشید و بعد درصورت نیاز به آن رجوع کنید.


5. صندوق پستتان را چک کنید. نگذارید صورتحساب ها و قبض ها آنجا تلنبار شود و بعد به سراغشان بروید. روزنامه و مجلات ارسالی را هم در جای مخصوص خود (نه روی میز آشپزخانه) قرار دهید.


6. برای هرکدام از اعضای خانواده سبد مخصوص تهیه کنید که وسایل روزمره شان را در آن بریزند (مثل تکالیف و وسایل مدرسه، نامه های اداری، لباسهای کثیف و ...) به جای اینکه دور تا دور خانه پخش کنند.


7. با گذراندن فقط 15 دقیقه هر شب برای آماده کردن همه چیز برای روز بعد، از آشفتگی و سردرگمی صبحها نجات پیدا کنید. می توانید از کارهایی که باید فردا انجام دهید یادداشت بردارید تا روز بعد بدانید که دقیقاً چه باید بکنید. لباسی که برای بیرون رفتن می خواهید تن کنید را آماده کنید. وسایل و لباسهای مدرسه بچه ها را آماده کنید. و مواد و وسایل لازم برای پختن ناهار فردا را نیز آماده کنید. میز صبحانه را بچینید و ....


8. قبوض را سر وقت و در یک روز مشخص پرداخت کنید. بااین روش همیشه می دانید که از نظر مالی در چه وضعیتی هستید و دیگر پرداخت قبض ها عقب نمی افتد.


9. یک روز شنبه همه کارهای ناتمام خود را لیست کنید، چیزی که باید برای یکی از دوستانتان بفرستید، هدیه ای که دیر شده است، تلفنی که باید بزنید و ... همه هفته نوشتن آن را ادامه دهید. شنبه آینده لیستی درست و حسابی از همه کارهایی که باید انجام دهید دراختیار دارید. و همان روز یکی یکی همان کارها را با دقت و به نوبت انجام دهید.


10. این رسم را در خانه راه بیندازید که هرکس مسئول شام و ناهار خودش و شستن ظرفهای خودش باشد. بچه ها غذاهایی مثل سیریال، ساندویچ و از این قبیل را خیلی دوست دارند. اینکار یک تنفس خوب برای آشپزی کردن است و به شما کمک می کند به فرزندانتان آموزش دهید در امور خود استقلال داشته باشند.


برگرفته از http://magnett.mihanblog.com/post/2

آیا گالیله گرد بودن زمین را کشف کرد ؟!



آیا گالیله گرد بودن زمین را کشف کرد ؟! آیا گرینویچ مرجع زمان است ؟!!! پاستوریزه یعنی چه ؟!!!!!




جهان پر شگفت است و تن هم شگفت نخست از خود اندازه باید گرفت
دگر آن که اینگرد گردان سپهر همی نو نمایدت هر روز مهر
(( فردوسی خردمند ))
گرد گردان سپهریعنی چه ؟!...
فردوسی خردمنددر قرن چهارم زندگی می کرده یعنی ۱۰۰۰ سال پیش
و گالیله ۱۵۶۴ میلادی یعنی تقریبا ۵۰۰ سال بعد از فردوسی

اما جهانیان با یک داستان سوری " گرد" و دوار بودن زمین را به گالیله منتسب می کند چون ما حاضر نیستیم از بزرگان و تمدن خود دفاع کنیم !!!
هر چند واژه های گنبد دوار بارها توسط شاعران این سرزمین پس از فردوسی تکرار می شود اما خود فردوسی می گوید :
یکینامه بود از گه باستان فراوان بدو اندرون داستان
و می دانیم نامه باستان یا خداینامه به هزار و هشتصد تا هفت هزار سال پیش بر می گردد و منشا شاهنامه نیز بوده است این مسئله شناخت دیرینه ایرانیان از گیتی و زمین را به خوبی نشان می دهد آنها حتی مدارهای نیمروزی (نصف النهار) به دور زمین طراحی نموده بودند و مرکز شروع آن شهر نیمروز (هم اکنون با بی کفایتی شاهان قاجار در اختیار افغانستان است ) بود که امروز استعمارگران غربی به جای شهر نیمروز از گرینویچ به عنوان مرجع زمان یاد می کنند و در کشورمان هم عده ای این لقمه کثیف را چه راحت می جوند و دم بر نمی آورند ...
و الا آخر.......


این هم عکسی از مجسمه نقره ای شاپور دوم پادشاه ساسانی ، که جهان را (با مدارهایش ) بر روی تاجش می بینید .
یاد رستم زاد افتادم که غربیان و ما !!! امروزه به آن سزارین می گوییم!
وزیر بهداشت کجاست ؟! ...خدا می داند...
چرا دستور نمی دهد بیمارستانها و مراکز دانشگاهی این واژه را تغییر دهند ؟! ...
پاستوریزه یعنی چه ؟...
این که گرما موجب کشته شدن میکروبها می شود ...
بیچاره ملتی که ۷۵۰۰ سال است که هر چهارشنبه آخر سال از آتش می پرد و می گوید:
زردی من از تو سرخی تو از من
یعنی چه این کلمات ؟
ایرانیان آتش را مظهر پاکی و پاک کنندگی در طی تاریخ خود می دانسته اند حالا آن را باید در قبای یک اجنبی دید .
من منکر خدمات پاستور بخصوص در دفع بیماری هاری نیستم .
اما این سئوال را دارم که چرا هر آنچه داشته و داریم را باید به نام دیگری ضرب بزنیم .
بقول ارد بزرگ : آنکه به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خویش بی انگیزه است ارزش یاد کردن ندارد .
عزیزانم اگر تاریخ و پیشینه قدرتمندمان را نادیده بگیریم آینده از آن ما نیست...


برگرفته از تالار
زهر شیرین http://www.sweetbane.com/thread1481.html

سخنان گهر وار

آسودگی آدمی ، به گنج و دینار نیست که به خرد است و دانش . ارد بزرگ



هیچکس حق ندارد وظایف خود را فدای تمایل دل خویش کند، اما دست کم باید این حق را به دل داد که هنگام عمل به وظایف خویش خوشنود نباشد. رومن رولان



هرکسی که بداند که نداند از همه داناتر است یک چیز را خوب می دانم و آن این است که هیچ نمی دانم هر که بداند درست چیست، دست به نادرست نمی زند . سقراط



آنکه همه چیزش را به جهان می سپارد و خود سخن تازه ایی ندارد نباید مدعی داشتن خرد باشد و دانش . ارد بزرگ



جرم این است که ندانیم زندگی خیلی ساده تر از اینهاست که ما فکر می کنیم . فردریش نیچه



شما بدون تسلط بر خود نمی توانید فاتح دیگران باشید. کیم وو چونگ



در دوی زندگی ، همیشه هماورد را شانه به شانه ات بپندار و همیشه با خود بگو تنها یک گام پیشترم ، تنها یک گام . ارد بزرگ



انسان اگر ناخوش باشد و کار کند بهتر از این است که سلامت باشد و بیکار بنشیند . کازوبون



انسان با استقامت قدرت و نفوذ تعقل واستدلال میتواند حتی بر وبا و طاعون غلبه کند . ناپلئون بناپارت



واژه ها سرشار از پندارهاست ارزش آنها همپای زندگی است . ارد بزرگ



به گرسنگی مردن بهتر که نان فرو مایگان خوردن . سعدی



ما در رویدادهای زندگی خود نقشی نداریم، اما در اینکه چگونه آنها را تعبیر کنیم، مؤثر هستیم . نیچه



با ، رفته گان به جهان دیگر، نتوان همراه شد ، که این کوشش و همراهی عمر را بباد می دهد . ارد بزرگ



هرکس همان گونه است که فکر می کند پس مراقب افکار خود باشید . ذهن همچون ساعتی پیوسته درحال کار کردن است و باید هر روز با اندیشه های خوب آن را کوک کرد . جی.پی.واسوانی



میان دانستن و دریافت کردن فاصله زیادی است. دانستن دشوار نیست اما دریافت کردن دشوار است. شو کینگ



هیچ پیر جهان دیده ای منکر برآیند زهرآلود ، دارایی حرام در زندگی آدمی نیست . ارد بزرگ



دشمن چون از همه حیلتی فرو ماند سلسله دوستی بجنباند . پس آنگه به دوستی کارها کند که هیچ دشمنی نتواند . سعدی



بی خردی اسارت بدنبال دارد .و خرد موجب آزادی و رهایی است . فردوسی خردمند



میهمانی های فراوان از ارزش آدمی می کاهد ، مگر دیدار پدر و مادر . ارد بزرگ



موفقیت تنها یک چیز است این که : زندگی را به دلخواه خود بگذرانید. کریستوفرمورلی



هستی ما به ناپایداری ابرهای پاییز تماشای تولد و مرگ موجودات همچون نظاره شعله‌‌های آتش یک عمر مانند جرقه رعدی در آسمان چون سیلابی پر شتاب و روان از سراشیبی کوهی . گواتما بودا



آنکه برای وجود خویش ارزشی نمی پندارد ، شان و فر کسی را نگه نمی دارد . ارد بزرگ



هیچ کس نمی تواند ما را بهتر از خودمان فریب دهد .گوته



زندگی بخت آزمایی بزرگی است که فقط بلیط های برنده را می توان دید» ضرب المثل سانسکریت



نمی توان امید داشت ، آدم های کوچک رازهای بزرگ را نگاه دارند. ارد بزرگ



درختان بارور خم می شوند و مردان بزرگ متواضع میگردند، اما شاخه های خشک و مردم نادان می شکنند وخم نمی شوند. یوستین گوردر



انسان وقتی تمام عیار، وحدت یافته، آرام، بارور و شادمان می شود که فرآیند فردیت کامل شود، وقتی که ؛ خودآگاه و ناخودآگاه او بیاموزند در صلح و صفا با هم زندگی کنند و مکمل یکدیگر باشند . ک.گ.یونگ



رویا پردازی که عملگرا هم باشد می تواند سرچشمه دگرگونی های بسیار گردد . ارد بزرگ



جامعه وجود ندارد جوامع وجود دارد . کوروش



موفقیت روی ستون های شکست شکل می گیرد . سری چینموی



آگاهی تنها راه رسیدن به آزادی ست . ارد بزرگ



اگر می خواهید حقیقتاً زندگی کنید، ابتدا مردن را بیاموزید! . توکارام



بعضی صلیب را روی گور خود می گذارند و برخی آنرا لنگر کشتی می سازند . کولستون



آدم های بزرگ به خوشی های کوتاه هنگام تن نمی دهند . ارد بزرگ



عجیب است که ما انسان ها از هر جهت تا به این حد هوشمند هستیم. فضا و ساختمان اتم را کشف می کنیم اما از ماهیت خودمان اطلاعی نداریم یا درک درستی نداریم . یوستین گوردر



مهم نیست که چقدر منزوی هستید و چه مایه احساس تنهایی می کنید، اگر کار خود را حقیقتاً و خودآگاهانه انجام دهید، یاران ناشناخته می آیند و شما را طلب می کنند. میگوئل سرانوی



بخت آدمی به گذشتگان ، آیندگان و جهان کهکشان ها گره خورده است . ارد بزرگ



ما انتخاب کرده ایم که به بخش هایی از وجود خود اجازه بودن ندهیم و درنتیجه مجبور هستیم انرژی روانی بسیاری را صرف پنهان نگه داشتن آنها بکنیم. دبی فورد



مبارزه است که قدرت می آورد نه استراحت. استائل



تاراج و شورش هیج گاه بهانه تاراج و شورش دیگر نیست . ارد بزرگ



کسی که زیاد سفر می کند قصدش فرار از مبدأ است نه رسیدن به مقصود . میگوئل د اونامونو



لازم نیست گوش کنید، فقط منتظر شوید. حتی لازم نیست منتظر شوید، فقط بیاموزید آرام و ساکن و تنها باشید. جهان آزادانه خود را به شما پیشکش خواهد کرد تا نقاب از چهره‌اش بردارید انتخاب دیگری ندارد؛ مسرور به پای شما در خواهد غلطید . فرانتس کافکا



گذشت را می توان در مورد آدمها به کار گرفت اما باید دانست این درس از آن آدمهاست نه کشورها ، سکوت در مقابل وحشی گری دشمن هیچگاه درست نیست . ارد بزرگ



«کارما» گواه جاودان آزادی انسان است اندیشه‌‌ها و گفتار و کردارمان تارهای پیله‌ای است که پیرامون خود می‌‌تنیم . سوامی ویو کاناندا



دانای فرزانه بی‌آنکه گام سپارد، می‌داند بی‌آنکه بنگرد، می‌بیند بی‌عمل، سامان می‌دهد . لائو تسه



نرمدلی و نرمش منش آدمی است و سنگدلی و سختسری منش اهریمن. ارد بزرگ



بیشتر کسانی موفق شده اند که کمتر تعریف شنیده اند . امیل زولا



دو اشتباه بسیار بزرگ یکی این است که قبل از موعد اقدام به عمل کنیم و دیگری این است که فرصت مناسب را از دست بدهیم . کوئیلو



فروتنی در برابر گردنکشان اشتباهی بزرگ است . چرا که این کار آنها را گستاختر و بی پرواتر می نماید . ارد بزرگ



آنکه کارهایم به دست اوست، یار وفادار من است، از هر تعلق و دلبستگی بری است و به هر موجودی مهر می ورزد. او به سویم می آید . اگاواد گتیا



اگر غذایی نامطبوع بخوری، آبی ناگوار بنوشی و بر خم بازوانت بالین بسازی، هنوز می توانی سرور و شادمانی را بیابی . کنفسیوس



فروتنی زمانی هویدا می گردد که آدمی از کوهستان وجودش پایین آمده و یا در حال فرود آمدن است . ارد بزرگ



غفلت بورزید تا سرگشته بمانید. بجویید تا بیابید! . منسیوس



آنگاه که هنر خوار می گردد جادو ارجمند می شود . فردوسی خردمند



خوش نامی بزرگترین فر و افتخار هر آدمی است . ارد بزرگ



اندیشه کردن به این که چه بگویم، بهتر است از پشیمانی از این که چرا گفتم. سعدی



به راستی که شماری بسیار از مردم با یاوه گویی های خود نشان می دهند که میان تهی هستند اما اندکی از آنان نیز با سکوت خود نشان می دهند که الهی هستند. تاولر



شایستگان با گذشت هستند و بخشنده . ارد بزرگ



فصیح ترین زبان عمل است . شکسپیر


برگرفته از http://holylove.mihanblog.com/post/6

سخن بزرگان از وبلاگ فقط خـدا مي ماند و بس

سخن بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزرگان

آسودگي آدمی ، به گنج و دینار نیست که به خرد است و دانش . ارد بزرگ

هیچکس حق ندارد وظایف خود را فدای تمایل دل خویش کند،

اما دست کم باید این حق را به دل داد که

هنگام عمل به وظایف خویش خوشنود نباشد. رومن رولان

هرکسی که بداند که نداند از همه داناتر است یک چیز را خوب می دانم

و آن این است که هیچ نمی دانم

هر که بداند درست چیست، دست به نادرست نمی زند . سقراط

آنکه همه چیزش را به جهان می سپارد و خود سخن تازه ایی ندارد

نباید مدعی داشتن خرد باشد و دانش . ارد بزرگ

جرم این است که ندانیم زندگی خیلی ساده تر از اینهاست

که ما فکر می کنیم . فردریش نیچه

شما بدون تسلط بر خود نمی توانید فاتح دیگران باشید. کیم وو چونگ

در دوی زندگی ، همیشه هماورد را شانه به شانه ات بپندار

و همیشه با خود بگو تنها یک گام پیشترم ، تنها یک گام . ارد بزرگ

انسان اگر ناخوش باشد و کار کند بهتر از این است که

سلامت باشد و بیکار بنشیند . کازوبون

انسان با استقامت قدرت و نفوذ تعقل واستدلال میتواند

حتی بر وبا و طاعون غلبه کند . ناپلئون بناپارت

واژه ها سرشار از پندارهاست ارزش آنها همپای زندگی است . ارد بزرگ

به گرسنگی مردن بهتر که نان فرو مایگان خوردن . سعدی

ما در رویدادهای زندگی خود نقشی نداریم،

اما در اینکه چگونه آنها را تعبیر کنیم، مؤثر هستیم . نیچه

با ، رفته گان به جهان دیگر، نتوان همراه شد ، که این کوشش

و همراهی عمر را بباد می دهد . ارد بزرگ

هرکس همان گونه است که فکر می کند پس مراقب افکار خود باشید .

ذهن همچون ساعتی پیوسته درحال کار کردن است و باید هر روز با

اندیشه های خوب آن را کوک کرد . جی.پی.واسوانی

میان دانستن و دریافت کردن فاصله زیادی است.

دانستن دشوار نیست اما دریافت کردن دشوار است. شو کینگ

هیچ پیر جهان دیده ای منکر برآیند زهرآلود ،

دارایی حرام در زندگی آدمی نیست . ارد بزرگ

دشمن چون از همه حیلتی فرو ماند سلسله دوستی بجنباند .

پس آنگه به دوستی کارها کند که هیچ دشمنی نتواند . سعدی

بی خردی اسارت بدنبال دارد .و خرد موجب آزادی و رهایی است . فردوسی خردمند

میهمانی های فراوان از ارزش آدمی می کاهد ، مگر دیدار پدر و مادر . ارد بزرگ

موفقیت تنها یک چیز است این که :

زندگی را به دلخواه خود بگذرانید. کریستوفرمورلی

هستی ما به ناپایداری ابرهای پاییز تماشای تولد و مرگ موجودات

همچون نظاره شعله‌‌های آتش یک عمر مانند جرقه رعدی در آسمان

چون سیلابی پر شتاب و روان از سراشیبی کوهی . گواتما بودا

آنکه برای وجود خویش ارزشی نمی پندارد ،

شان و فر کسی را نگه نمی دارد . ارد بزرگ

هیچ کس نمی تواند ما را بهتر از خودمان فریب دهد .گوته

زندگی بخت آزمایی بزرگی است که فقط بلیط های برنده را

می توان دید» ضرب المثل سانسکریت

نمی توان امید داشت ، آدم های کوچک رازهای بزرگ را نگاه دارند. ارد بزرگ

درختان بارور خم می شوند و مردان بزرگ متواضع میگردند،

اما شاخه های خشک و مردم نادان می شکنند وخم نمی شوند. یوستین گوردر


برگرفته از : http://zhina1.blogfa.com/post-37.aspx

گزیده ای از بهترینهای سخنان بزرگان به انتخاب نیما اسماعیل پور



هولمز : مهم این نیست که در کجای این جهان ایستاده ایم مهم این است که در چه مسیری گام برمی داریم.

اعتصام الملک : حقیقت گفت مرا برهنه بگذارید و پیرایه بر من مبندید زیرا من هیچگاه از برهنگی خود شرمسار نیستم.

ژان ژاك روسو : قلب، دانشمندترين فلاسفه و دانايان است, كسي كه صاحب قلب پاك باشد به نصيحت حكما احتياجي ندارد

توماس جفرسون : صداقت نخستين بخش كتاب عشق است

ویلیام تن : عقل بی عاطفه خطرناک است و عاطفه بدون عقل قابل اعتماد نیست، آدم کامل آنست که هم عقل دارد و هم عاطفه

باربارا دی آنجلیس : عشق همان چیزی است که به شما امکان می دهد بارها و بارها متولد شوید

وینه : زندگی به وجود آوردن اثری جاودان است .

ولتر : يك قلب پاك از تمام معابد و مساجد زيباي جهان زيباتر است.

سنت بور : تنها به قصد دست یافتن به امور محال است که بشر می تواند به بالاترین حد امور ممکن دست یابد.

چارلي چاپين: در دنيا جاي كافي براي همه هست پس بجاي اينكه جاي كسي را بگيري سعي كن جاي خودت را پيدا كني.

ارنست رنان : سعادت دیگران بخش مهمی از خوشبختی ماست

سر والتر اسکات : یک ساعت زندگی با افتخار و شکوه به یک قرن گمنام زیستن می ارزد

مولوی : چون بسی ابلیس آدم روی هست *** پس به هر دستی نباید داد دست

روسکین: سرانجام کشف شد که صاحب بیمارترین افکار و خشن ترین قلبها مردانی هستند که زود به زود عاشق می شوند.

مال اشربر: اگر کمتر به غیر ممکن عقیده مند باشیم خیلی کارها خواهیم کرد.

ايوان شفر:هرچه بيشتر انسان ها را مي شناسم، سگ ها را بيشتر ستايش مي کنم .

شکسپیر : عشق ، در واقع عذاب است، ولی محروم بودن از عشق مرگ است.

ویستون چرچیل : ماجرا جو و خطرناک باشید با روزگار به مقابله برخیزید و ترس به خود راه ندهید زیرا هر چه پیش آید خوش آید.

دیسرائیلی : جوانی که به بالا نمی نگرد ، نظرش به پایین می افتد و کسی که به را ه کمال نمی رود ، به پستی می گراید.

وین دایر : بیشتر مردم به پشت شیشه خودروهایشان این برچسب را می زنند:" امروز، اولین روز از بقیه زندگی من است." من ترجیح می دهم اینگونه تصور کنم:" امروز، آخرین روز زندگی من است و می خواهم طوری زندگی کنم که انگار دیگر هیچ فرصتی ندارم."

ژان پل ساتر : نبوغ ، جوهر تفکر است

اگوست کنت : چرا باید در انتظار بهشت موعود احتمالی باشیم ؟ما خود قادریم یک بهشت واقعی در عرصه زمین به وجود آوریم.

شوپنهاور : هوش و استعداد خود را پرورش ده ولی نه از راه مطالعه صرف بلکه به وسیله تفکر توام با عمل ، تمايل اکثر فضلا به مطالعه شبيه تلمبه است ، خالي بودن مغزهاي خودشان موجب می شود که افکار مردم ديگر را به سوي خود بکشند؛ هرکس زياد مطالعه کند به تدريج قدرت تفکر را از دست می دهد.

ویلیام جیمز : سگی که هم خانه من است نمی فهمد من که هستم و چه هستم اما احساس می کند که دوست اویم , مرتب دم خود را می جنباند و در ذهن من چون فرشته ای که در ماورای ابرهاست , تاثیر خوشی به جا می گذارد! او آرزو می کند کارخوبی انجام دهد.

نیچه : شاید من بهتر می دانم که چرا بشر تنها حیوانی است که می خندد.تنها انسان است که به شدت رنج می برد و مجبور است خنده را بیافریند.

لوبون : يكي از مهمترين راههاي خوشبختي حقـير شمردن مرگ است

ارد بزرگ : هنر ، ابزار فرهیختگان است

شوپنهاور : به من بگو قبل از آمدن به اين دنيا كجا بودي ، تا بگويم بعد از مرگ كجا ميروي

شاتوبريان : كسانيكه حقيقت را درك كرده اند با افرادي كه حقيقت را دوست دارند برابر نيستند

چارلز مورگان : هيچ چيز در زندگي شيرين تر از اين نيست كه كسي انسان را دوست بدارد. من در زندگاني خود هر وقت فهميده ام كه مورد محبت كسي هستم, مثل اين بوده است كه دست خداوند را بر شانه خويش احساس كرده ام

ضرب المثل هندی : سکوت هرگز اشتباه نمی کند و هر چه طولانی تر باشد ، بهتر قضاوت می کند

زرتشت : زندگی شما وقتی زیبا و شیرین خواهد شد که پندارتان , کردارتان وگفتارتان نیک باشد.

گوته : اگر هنري داري بياور و گرنه هنرنمايي مكن كه رسوائي ببارخواهد آورد

اري پيد : تجربه را در روي تختخواب نرم و متكاي پرقو نميتوان بدست آورد

ارد بزرگ : رازت را مگو ، و اگر گفتی با خواهش و التماس ، از شنونده مخواه که رازت را به دیگران باز نگوید

برنارد شاو: انقلاب ستمديدگان را آزاد نمي کند تنها استثمارگران را عوض مي کند.

فردریش نیچه : مردم دنیا دو دسته اند یکی زیر دستان و دیگر بزرگان اصالت ، و شرف متعلق به بزرگان است و آنها غایت وجودند و زیر دستان وسیله اجرای هدفهای ایشان هستند ترقی دنیا و بسط زندگی انسان بوسیله بزرگان و سرداران صورت می پذیرد که معدودند ، نیکی و راستی و زیبایی امور حقیقی و مطلق نیستند ، آنچه حقیقت دارد آن است که همه کس خواهان توانایی است و می خواهد زندگی خود را بالا ببرد ، غایت وجود " پیدایش مرد برتر است " و ترتیب زندگانی و اصول اخلاقی باید چنان باشد که مرد برتر ظهور کند .

هنری ترو : از این نکته مشوق تر نمی توان که بشر دارای قدرت انکار ناپذیری است که می تواند با یک مجاهدت آزادی زندگی خود را اعتلا دهد اگر کسی در جهت رویا و تخیل های خویش راه برود و کوشش کند و آن زندگانی ای را که در عالم خیال برای خود مجسم کرده است فراهم سازد با موفقیتی که در لحظه های عادی غیر منتظره است مواجه خواهد شد.

پاسکال : ما هرگز زندگی نمی کنیم ، بلکه امیدوار به زندگی هستیم .

ژان ژاک روسو : انسان همیشه برای چیزهایی که آرزو می کند قدرت کافی را داراست فقط سستی اراده است که نمی گذارد او در راه رسیدن به آرزوی خود گام بردارد .

سارا برنار : ازدواج چیزی جز یک دوستی که به تصویب پلیس رسیده است نیست .

ارسطو : دو چیز اندوه را از بین می برد یکی دیدار دوستان ، دیگر سخن دانایان و عالمان.

چارلز کیترنیک : مشکلی که خوب تشریح و حلاجی شده باشد نصفش حل شده است.

پنتاگوراس : در میان آتش و زنها افتادن هر دو یکی است.

ارنست رنان : سعادت دیگران بخش مهمی از خوشبختی ماست .

کانت : اگر از انسان آرزو و خواب گرفته شود ، بیچاره ترین موجود روی زمین است.

فلورانس نایتینگل : اگر قرار باشد من روزی تجربه شخصی خود ، درباره حس همدردی کتابی بنویسم ، کتاب خود را چنین شروع می کنم : در زنان حس همدردی مطلقا وجود ندارد.

سیسرون : هرگز نمی توان با آدمهای کوچک کارهای بزرگ انجام داد

سر والتر اسکات : یک ساعت زندگی با افتخار و شکوه به یک قرن گمنام زیستن می ارزد

سر والتر اسکات : کسی که شجاعت ندارد ، در او حقیقت نیز موجود نیست و کسی هم که حقیقت ندارد ، صاحب فضیلتی نیست.

ماکسیم گورکی : معنی زندگی را در قدرت باید جستجو کرد ، هرلحظه از زندگی، ما باید هدف عالیتری داشته باشیم.

روسکین : سرانجام کشف شد که صاحب بیمارترین افکار و خشن ترین قلبها مردانی هستند که زود به زود عاشق می شوند.

شاتو بریان : یک اراده خم نشونده ، بر همه چیز، حتی بر زمان قالب می آید.

پاتریک هنری : یا به من آزادی بدهید یا مرگ.

کوندیلاک : اگر می خواهید صلح را حفظ کنید با داشتن برتری و مزایا حاضر به پیکار باشید این نکته در کتابهای بسیاری به کار رفته ولی در عمل هنوز ناشناخته و مجهول است.

شوپنهاور : افراد پست و فرو مایه از خطاهای اشخاص بزرگ لذت فراوان می برند.

علی ابن ابی طالب : یک زن چیزی جز شوهر نمی خواهد ، ولی وقتی به او دست یافت همه چیز می خواهد.

امرسان : آنچه هستید شما را بهتر از آنچه می گویید معرفی می کند.

گوته : مرد عمل وجدان ندارد تنها مرد فکر است که با وجدان است.

گوته : اغراق گویی برای زنان خیلی طبیعی تر از راستگویی است.

فردریک شیللر : مافوق همه چیز داشتن، خیالهای بزرگ و قلب پاک است .

فردریک شیللر : در دنیا تنها کسی موفق می شود که به انتظار دیگران ننشیند و همه چیز را از خود بخواهد .

اسکاروایلد : نویسندگی مستلزم داشتن اطلاع و استعداد است ، سیاست نه علم می خواهد و نه استعداد ، کافی است که مرد سیاسی فقط پر رو باشد.

لاروشفوکو : دوری ، عشقهای معمولی را از بین می برد و عشق های بزرگ و جاودانی را شدید می کند مانند باد که شمع را خاموش و آتش را شعله ور می سازد

لاروشفوکو : اینکه ما فکر می کنیم بعضی چیزها محال است ، اغلب جهت آن است که برای خودمان عذری آورده باشیم

لاروشفوکو : گاهی از عقل برای گفتن واژه های ابلهانه استفاده می کنیم

لاروشفوکو : فقط یک چیز از رسوایی سیاسی بدتر است ! گمنامی سیاسی

لاروشفوکو : بهترین راه دشمن تراشی ، داشتن و بکار انداختن استعداد و لیاقت است.

لاروشفوکو : هر وقت می بینم مردم در امری با من هم عقیده اند یقین می کنم که در آن خصوص به خطا رفته ام

تی .اس.الیوت : هرکس نبوغی دارد ، اما اغلب فقط برای چند دقیقه

انوره دو بالزاک : استعداد بزرگ بدون اراده بزرگ وجود ندارد

ژان پل سارتر : انسان یک مشت عاطفه بیهوده است ، نفس دائما می خواهد خود را بنا کند ولی پیوسته این بنا فرو می ریزد

گوستاو لوبون : مقام هر فرد در زندگی ، مربوط بدانچه که می داند نیست ، بلکه مربوط است بدانچه که می خواهد و بدانچه که می تواند.

گوستاو لوبون : جریان تاریخ را تعصب ها به وجود می آورد نه منطق و عقل

گوستاو لوبون : تنها خرافات امپراطوریها را واژگون کرد

زرتشت : کار خوبی که برای دیگران انجام می دهید ، وظیفه و تکلیف نیست بلکه نوعی لذت است ، زیرا به سلامت و بشاشیت خاطر شما می افزاید .

زرتشت : صبر و تحمل موقعی خوب است که مبدا و اصل مشروع و منزهی داشته باشد ، و گرنه در مقابل حق کشی و تبعیض و بیدادگری صبر تعبیر می شود به ضعف و ضعف مقدمه فناست .

الین چانک : آدم شجاع یکبار می میرد ولی ترسو هزار بار .

ادوارد فیلیپس : مردی که اشتباه نکند ارزش کارهای بزرگ را نخواهد داشت .

مولیر : هر قدر کسی را بیشتر دوست داشته باشید کمتر مغرورش کنید.

ژرژ هگل : ملت ها احکام صحیح خود را از تاریخ دریافت می دارند.

پاتریک هنری : مرد بزرگ تنها به خود متکی است و جز از خود از هیچکس چیزی طلب نمی کند ولی مردان کوچک از دیگران توقع دارند .

آناتول فرانس : خنده بهترین اسلحه با زندگی است .

آناتول فرانس : قوه تخیل و خیالبافی مردمان حساس را به هنرپیشگی می کشاند و اشخاص متهور را قهرمان می سازد.

بودا : در تنی نحیف می تواند اندیشه های بزرگ مسکن گیرد.

دیسرائیلی : جوانی که به بالا نمی نگرد ، نظرش به پایین می افتد و کسی که به را ه کمال نمی رود ، به پستی می گراید.

دیسرائیلی : کسانی که دنیا را تکان داده اند در استعدادهای طبیعی نابغه نبوده اند ، بلکه بر عکس قوای عقلی آنان از حد معمول و متوسط تجاوز نمی کرده است ولی به یک صفت ممتاز بوده اند : ثبات و استقامت


برگرفته از جاودانه ها / nima esmaeilpour
http://javedane-ha.blogspot.com/2009/12/blog-post_4045.html

۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

سفر هفتاد ساله


سفر هفتاد ساله
در شهر "میانه" نوجوانی باهوش تمام کتابهای استادش را آموخته و چشم بسته آن ها را برای دیگر شاگردان می خواند .
استادش به او گفت به یک شرط می گذارم در امر آموزش دادن مرا کمک کنی شاگرد پرسید چه امری ؟، استاد گفت آموزش بده اما نصیحت مکن . شاگرد گفت چرا نصیحت نکنم . استاد پیر گفت دانش در کتاب هست اما پند آموزی احتیاج به تجربه و زمان دارد که تو آن را نداری خرد نتیجه باروری دانش و تجربه است .
شاگرد گفت : درس بزرگی به من آموختید سعی می کنم امر شما را انجام دهم .
ارد بزرگ اندیشمند نامدار کشورمان می گوید : سرایش یک بیت درست از زندگی ، نیاز به سفری ، هفتاد ساله دارد .
گفته می شود سالها گذشت و تا استاد زنده بود آن شاگرد ، کسی را اندرز نمی داد


شادی در تنهایی نیست


ناصر خسرو قبادیانی بسوی باختر ایران روان بود . شبی میهمان شبانی شد در روستای کوچکی در نزدیکی سنندج ، نیمه های شب صدای فریاد و ناله شنید برخاست و از خانه بیرون آمد صدای فریاد و ناله های دلخراش و سوزناک از بالای کوه به گوش می رسید . مبهوت فریاد ها و ناله ها بود که شبان دست بر شانه اش گذاشت و گفت : این صداها از آن مردیست که همسر و فرزند خویش را از دست داده ، این مرد پس از چندی جستجو در غاری بر فراز کوه ماندگار شد هر از گاهی شبها ناله هایش را می شنویم . چون در بین ما نیست همین فریاد ها به ما می گوید که هنوز زنده است و از این روی خوشحال می شویم . که نفس می کشد . ناصر خسرو گفت می خواهم به پیش آن مرد روم . مرد گفت بگذار مشعلی بیاورم و او را از شیار کوه بالا برد . ناصر خسرو در آستانه غاری ژرف و در زیر نور مهتاب مردی را دید که بر تخته سنگی نشسته و با دو دست خویش صورتش را پنهان نموده بود .
مرد به آن دو گفت از جان من چه می خواهید ؟ بگذارید با درد خود بسوزم و بسازم .
ناصر خسرو گفت : من عاشقم این عشق مرا به سفری طول دراز فرا خوانده ، اگر عاشقی همراه من شو . چون در سفر گمشده خویش را باز یابی . دیدن آدمهای جدید و زندگی های گوناگون تو را دگرگون خواهد ساخت . در غیر اینصورت این غار و این کوهستان پیشاپیش قبرستان تو و خاطراتت خواهد بود . چون پگاه خورشید آسمان را روشن کند براه خواهم افتاد اگر خواستی به خانه شبان بیا تا با هم رویم .
چون صبح شد آن مرد همراه ناصرخسرو عازم سفر بود . سالها بعد آن مرد همراه با همسری دیگر و دو کودک به دیار خویش باز گشت در حالی که لبخندی دلنشین بر لب داشت .
اندیشمند یگانه سرزمینمان ارد بزرگ می گوید :
"سنگینی یادهای سیاه را
با تنهایی دو چندان می کنی …
به میان آدمیان رو و در شادمانی آنها سهیم شو
لبخند آدمیان اندیشه های سیاه را کمرنگ و دلت را گرم خواهد نمود . "
شوریدگان همواره در سفر هستند و چون خواسته خویش یافتند همانجا کاشانه ایی بسازند ، و چون دلتنگ شوند به دیار آغازین خویش باز گردند


فروتنی فریاپت


اردوان (سومین پادشاه اشکانی و فرزند تیرداد یکم) پادشاه ایران از بستر بیماری برخواسته بود با تنی چند از نزدیکان ، کاخ فرمانروایی را ترک گفته و در میان مردم قدم می زد . به درمانگاه شهر که رسیدند اردوان گفت به دیدار پزشک خویش برویم و از او بخاطر آن همه زحمتی که کشیده قدردانی کنیم.
چون وارد درمانگاه شد کودکی را دید که پایش زخمی شده و پزشک پایش را معالجه می نماید. مادر کودک که هنوز پادشاه را نشناخته بود با ناله به پزشک می گفت خدا پای فرزند پادشاه را اینچنین نماید تا دیگر این بلا را بر سر مردم نیاورد .
پادشاه رو به زن کرده و گفت مگر فرزند شاه این بلا را بر سر کودکت آورده و مادر گفت آری کودکم در میانه کوچه بود که فرزند پادشاه فریاپت با اسب خویش چنین بلای را بر سر کودکم آورد . پادشاه گفت مگر فرزند شاه را می شناسی ؟ و زن گفت خیر ، همسایگان او را به من معرفی نمودند . پادشاه دستور داد فریاپت را بیاورند پزشک به زن اشاره نمود که این کسی که اینجاست همان پادشاه ایران است .
زن فکر می کرد به خاطر حرفی که زده او را به جرم گستاخی با تیغ شمشیر به دونیم می کنند . پسر شاه ایران را آوردند و پدر به او گفت چرا این گونه کردی و فرزند گفت متوجه نشدم . و کودک را اصلا ندیدم . پدر گفت از این زن و کودکش عذرخواهی کن . فرزند پادشاه روی به مادر کودک نموده عذر خواست پادشاه ایران کیسه ایی زر به مادر داده و گفت فرزندم را ببخش چون در مرام پادشاهان ایران ، زور گویی و اذیت خلق خویش نیست .
زن با دیدن این هم فروتنی پادشاه و فریاپت به گریه افتاده و می گفت مرا به خاطر گستاخی ببخشید . و پادشاه ایران اردوان در حالی که از درمانگاه بیرون می آمد می گفت : فرزند من باید نمونه نیک رفتاری باشد نمونه…
اندیشمند یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : پوزش خواستن از پس اشتباه ، زیباست حتی اگر از یک کودک باشد.
این داستان به ما می آموزد هیچ چیزی بالاتر و مهمتر از نیک رفتاری و فروتنی نیست .



قهرمان های آدمهای کوچک


نادانی رو به خردمندی کرد و گفت فلان شخص، ثروتمندترین مرد شهر است. باید از او آموخت و گرامیش داشت.
خردمند خندید و گفت فلانی کیسه اش را از پول انباشته آنگاه تو اینجا با جیب خالی بر او می بالی و از من می خواهی همچون تو باشم ؟!
نادان گفت خوب گرامیش مدار، بزودی از گرسنگی خواهی مرد.
خردمند خندید و از او دور شد. از گردش روزگار مرد ثروتمند در کام دزدان افتاد و آنچه داشت از کف بداد و دزدان کامروا شدند. چون چندی گذشت همان نادان رو به خردمند کرد و گفت فلان دزد بسیار قدرتمند است باید همچون او شکست ناپذیر بود. و خردمند باز بر او خندید و فردای حرف نادان دزد به چنگال سربازان فرمانروای اسیر شده، برهنه اش نموده و در میدان شهر شلاقش می زدند که خردمند دید نادان با شگفتی این ماجرا را می بیند. دست بر شانه اش گذاشت و گفت عجب قهرمانهایی داری، هر یک چه زود سرنگون می شوند و نادان گفت قهرمانهای تو هم به خواری می افتند. خردمند خندید و گفت قهرمانان من در ظرف اندیشه تو جای نمی گیرند، همین جا بمان و شلاق خوردن آن که گرامیش می داشتی را ببین، و با خنده از او دور شد.
اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : قهرمان های آدمهای کوچک، همانند آنها زود گذرند.


نا اميدي خردمندان را هم به زمين مي زند

http://img.tebyan.net/big/1387/12/14467554207205148332431241675614924112079.jpg

خواجه نصیر الدین طوسی پس از مدتها وارد زادگاه خویش طوس شد . سراغ دوست دانی دوران کودکی خویش را گرفت مردم گفتند او حکیم شهر ماست اما یک سال است تنها نفس سرد از سینه اش بیرون می ید و نا امیدی در وجودش رخنه نموده است.
خواجه به دیدار دوست گوشه نشین خویش رفت و دید آری او تمام پنجره های امید به آینده را در وجود خویش بسته است . به دوست خویش گفت تو دانا و حکیمی اما نه به آن میزان که خود را از دردسر نا امیدی برهانی دوستش گفت دیگر هیچ شعله امیدی نمی تواند وجودم را در این جهان رو به نیستی گرما بخشد خواجه گفت اتفاقا هست دستش را گرفت و گفت می خواهم قاضی نیشابور باشی و می دانم از تو کسی بهتر نخواهم یافت .
ارد بزرگ اندیشمند یگانه کشورمان می گوید: اندیشه و انگاره ی که نتواند آینده ی زیبا را مژده دهد ناتوان و بیمار است .
می گویند یک سال پس از آن عده یی از بزرگان طوس به دیدار قاضی نیشابور رفتند و با تعجب دیدند هر داستانی بر زبان قاضی می ید امیدوارانه و دلگرم کننده است.




احترام به شایستگان


خواجه نصیر الدین توسی در ابتدای وزارت خویش بود ، که تعدادی از نزدیکان بدو گفتند ایران مدیری همچون شما نداشته و تاریخ همچون شما کمتر به یاد دارد.
یکی از آنها گفت : نام همشهری شما خواجه نظام الملک توسی هم به اندازه نام شما بلند نبود. خواجه نصیر سر به زیر افکنده و گفت : خواجه نظام الملک باعث فخر و شکوه ایران بود آموخته های من برآیند تلاشهای انسانهای والا مقامی همچون اوست. حرف خواجه به جماعت فهماند که او اهل مبالغه و پذیرش حرف بی پایه و اساس نیست.
ارد بزرگ اندیشمند فرزانه کشورمان می گوید : "شایستگان بالندگی و رشد خود را در نابودی چهره دیگران نمی بینند."
شاید اگر خواجه نصیر الدین طوسی هم به آن سخنان اعتنا می نمود هیچگاه نمی توانست گامهای بلندی در جهت استقلال و رشد میهنمان بردارد.


سخنانی از ارد بزرگ

پیش نیاز دلیر بودن بدنی ورزیده نیست، گاهی آدمهای سبک بار پشت کوهستان را هم به خاک مالیده اند.برای آنکه به فرودستی گرفتار نشوی، دست گیر آدمیان شو.

سایت تبیان

سخنان ارد بزرگ در مورد دوستی

دوستی بیش از اندازه همانند دشمنی ترسناک است.هیچ دوستی بهتر از تنهایی برای اهل اندیشه نیست.برای آنکه دوستیمان پا بر جا بماند بهتر است همواره میانمان فاصله ایی باشد.اگر می خواهی دوستیت پا بر جا بماند هیچ گاه با دوستت شریک مشو.دوستی که نومیدنامه می خواند،همیشه سوار تو و پیشدار دورخیزهای بلندت خواهد شد.خموشی در برابر بدگویی از دوستان، گونه ای دشمنی است.
منبع: کتاب سخنان ارد بزرگ

سایت تبیان

یک جمله از ارد بزرگ


اگر جانت در خطر بود بجای پنهان شدن بکوش همگان را از گرفتاری خویش آگاه سازی .
اُرد بزرگ

سایت تبیان

ارد بزرگ


گفتگو با آدمیان ترسو ، خواری بدنبال دارد. ارد بزرگ

سایت تبیان

سخن بزرگان ، جملات کوتاه و نصایح حکیمان و...

" اندرز جوان ، باید کوتاه ، تازه و داستان وار باشد" اُرد بزرگ



" ارزش استاد را دانستن هنر نیست ، بلکه بایستگی است " اُرد بزرگ



" از سفر کرده ، ارزش سرزمین مادری را بپرس " اُرد بزرگ



"اهل فرهنگ و هنر ، سازندگان آینده اند " اُرد بزرگ



" افزایش ناگهانی توده سبب کاهش ادب ، فرهنگ و فرهیختگی می گردد آنهم از آن رو که نسل و تبار پیش از آن نمی تواند بایستگی ها را همچون آموزگار بدرستی آموزش دهد " اُرد بزرگ



" بدان همواره آنکه برای رسیدن به تو از همه چیزش می گذرد روزی تنهایت خواهد گذاشت، این هنجار دردناک زندگی است ." اُرد بزرگ



" بداندیش همیشه ، کارش گره می خورد و بدخو عمرش کم است ." اُرد بزرگ


" بیچاره توده ای که ، فرمانروایانش ، رایزن ( مشاور)! ، و رایزنشان ، فرمانروا هستند . " اُرد بزرگ


" بخش بزرگی از ادب آدمی برآیند ریشه نژادی و خانوادگی است " اُرد بزرگ


" بهترین آموزگار استاد ، شاگرد اوست " اُرد بزرگ


" به هنگام نکوهش هنگامه باران ، به نعمت اش نیز بیاندیش " اُرد بزرگ


" به کوهستان می نگرم ، درونم سرشار از نیرو می شود کوهها سر فرود می آورند ، و می گویند : باز ما را درخواهی نورد ." اُرد بزرگ


" بخش درخوری از پیروزی های آدمهای بزرگ روزگار ، از روی رایزنی و گفتگو با خردمندان ، بوده است ." اُرد بزرگ


" با گذشت ، شما چیزی را از دست نمی دهید بلکه بدست می آورید " اُرد بزرگ


" با ترشرویی به میان توده رفتن ، تنها از بیماران ساخته است " اُرد بزرگ


" بازده خرد برای اهل اندیشه ، کلام سکرآور است" اُرد بزرگ


" بزرگواری ، بی مهرو دوستی بدست نمی آید " اُرد بزرگ


" بزرگترین کارخانه نابودی توانمندیها ، آیین آموزشی نادرست است" اُرد بزرگ


" بسیاری در پیچ وخم یک راه مانده اند و همواره از خویشتن می پرسند : ما به چه گونه بدین منزل رسیدیم . بدانها باید گفت می دانی در کجا مانده ای؟ همانجای که خود را پرمایه دانسته ای" اُرد بزرگ


" برای پرش های بلند ، گاهی نیاز است چند گامی پس رویم" اُرد بزرگ


" برای رسیدن به کامیابی نباید از شکست های پیشین خیلی ساده بگذرید ، شناخت موشکافانه پدیده های شکست ، پیشرفت ما را در پی خواهد داشت " اُرد بزرگ


" برای شناخت آدمیان ، بجای کنکاش در اندیشه آنها ، بدنبال شناخت پیشوای انگاره (فکر)آنها باشید " اُرد بزرگ


" برای آنکه سقوط نکنی ، دست گیر آدمیان شو" اُرد بزرگ


" برای آنکه همواره دوستانمان را نگاه داریم بهتر است همواره بازه ای( فاصله ای ) میان خود و آنها داشته باشیم " اُرد بزرگ


سایت تبیان


سخنانی بسیااااااااررر زیبا و پند پاموز از بزرگان

www.miadgah.org

ایمان و باور ما در ابتدای هر مسئولیت دشواری تنها عاملی است كه موفقیت نهایی مان را تضمین می كند.
وقتی انتظار بهترین پیشامد را دارید نیروی مغناطیسی از مغزتان خارج می شود كه بهترین ها را جذب می كند .
اگر انتظار بدترینها را داشته باشید از مغز قدرت دافعه ا ی رها می كنید كه سبب می شود بهترینها از شما بگریزد حیرت انگیز است . ویلیام جییمز

آن كه در طلب كمال است باید خرد ور و با دانش باشد . بزرگمهر

میهن پرستی هنر برآزندگان نیست كه آرمان آنان است . ارد بزرگ

تولد و مرگ اجتناب ناپذیرند ، فاصله این دو را زندگی كنیم . سانتا بان

از ابرانسان است كه انسان های برتر دلگرمی و شجاعت می گیرند . فردریش نیچه

تغییر آن چیزی نیست كه می آموزیم آن چیزهائی ست كه از دست می دهیم . جوستین گاردر

برآزندگان دستی و دامنی برای كاشتن دارند ! تا كدام فرزند برداشت كند ؟... ارد بزرگ

دنیا پر از مشكل گشاهائی ست كه بدنبال مشكل ها می گردند!!! . پئر اسلاكرتس وُوگ

انسان نمیتواند كیف پول خود را در قلب خود داشته باشد!!! . تئو كوریت زینسكی


سایت تبیان

۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *آموزگار*


●_ بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ_ ●
● _ فرگرد آموزگار _ ●
در فرگردهای گذشته بسیار درمورد نقش مهم اموزگار در زندگی انسانها صحبت به میان آمد ونیز بارهاا گفته شد که بهترین شکل سازنده گی درست انسانی تربیت درست وریشه دار وبااصالت فرهنگی در زمانی میتواند رشد درست و مثبت خود را داشته باشد که این روند تعلیم وتربیت در کودکی واز زمان طفولیت آغاز گردد درسالهای اول زندگی کودک تا دوره 3 سالگی شخصیت اولیه کودک شکل میگیرد ودولتها وکشورهای متعدد دنیا نیز بر آگاهی به اینکه جامعه ای دارای فرهنگی رشد کرده ومثبت خواهد بود که ساختار وریشه ی اولیه آن محکم وپابرجا وبدرستی تربیت وپرورش داده شود لذا از دوران کودکی چه در یاری خانواده چه در مهدکودک ومدرسه مشاورین واموزگاران متعددی را دراختیار مردم قرار میدهند وآموزگار نیز تنها با گذراندن دوره تربیت معلمی ویادگاری فنون تحصیلی درجایگاه معلم مهدکودک ودبستان وآموزگار و...تا اخرین سطح تحصیلی وعلمی مستقیم و در پایان دوره تحصیلی خود به محل کار اعزام نمیگردد بلکه پیش ازآن وحتی در طی هرسالها بارها به کلاسهائی برای آ موزش فرستاده میشود که لزوم دانش آن برای معلم را ضروری میشناسند ازجمله کمکهای اولیه ,رفتار با کودک ووالدین ,کلاسهای ساده اما جامع روانشناسی درسطح ساده در مورد رفتار متقابل با کودک ووالدین, یادگیری کمکهای اولیه آتش سوزی وزلزله ودیگر موارد بلاهای طبیعی... وسالیانه نیز بطور مجزا , هرآنچه را که به متد وروش آموزش وآموزگاری وپرورش کودک وآموزشهای نوین افزوده گردد ویا حتی کتابی به دسته کتابهای مورد نیاز دبستان ومهدکودک اضافه گردد توسط کلاسهائی به معلمین آموزشهای لازمه داده میشود , درنتیجه آموزگار درسطح زیادی خود فردی بسیار تحصیل کرده ودر سطح بالائی آموزش دیده ومجرب وحرفه ای ست.درواقع درهرسازمانی در هرکار وهر حرفه ای نیزهم باشد اینگونه اموزشهای مهم سالیانه داده میشود دررابطه با مدد رسانی های اولیه ومقابله با اتش ودیگربلایا ....و همچنین رفتار متقابل با دیگران , بااینوصف مشهود است که جامعه ای که سالیانه بارها وبارها به آموزشهای سالیانه ی دولتی ومردمی در همه سطوح کار وزندگی پرداخته واقدام کرده وهزینه کند , دارای افرادی درجامعه خواهد بود که بیشترین دانش های لازمه در سطح زندگی روزانه را بخوبی آموخته وهمگان قدرت یاری یکدیگر را چه در مددجوئی چه کمک رسانی بهم را دارندواین خود یک خوشبختی ست که انسان بداند در پیرامون خود همگان قادر هستئد که دروقت نیاز ودر اتفاقات ناگهانی یاری دهنده ی انسانهای دیگر به شکل علمی ودرست آن باشند.
______________________________
گفتار اندر پروردن فرزندان
سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت
پسر چون زده بر گذشتش سنین
ز نامحرمان گو فراتر نشین
بر پنبه آتش نشاید فروخت
که تا چشم بر هم زنی خانه سوخت
چو خواهی که نامت بماند به جای
پسر را خردمندی آموز و رای
که گر عقل و طبعش نباشد بسی
بمیری و از تو نماند کسی
بسا روزگارا که سختی برد
پسر چون پدر نازکش پرورد
خردمند و پرهیزگارش برآر
گرش دوست داری بنازش مدار
به خردی درش زجر و تعلیم کن
به نیک و بدش وعده و بیم کن
نوآموز را ذکر و تحسین و زه
« ز توبیخ و تهدید استاد بّه »
بیاموز پرورده را دسترنج
وگر دست داری چو قارون به گنج
مکن تکیه بر دستگاهی که هست
که باشد که نعمت نماند به دست
بپایان رسد کیسهٔ سیم و زر
نگردد تهی کیسهٔ پیشه‌ور
چه دانی که گردیدن روزگار
به غربت بگرداندش در دیار
چو بر پیشه‌ای باشدش دسترس
کجا دست حاجت برد پیش کس؟
ندانی که« سعدی» مرا از چه یافت؟
نه هامون نوشت و نه دریا شکافت
به خردی بخورد از بزرگان قفا
خدا دادش اندر بزرگی صفا
هر آن کس که گردن به فرمان نهد
بسی بر نیاید که فرمان دهد
هر آن طفل کو جور آموزگار
نبیند، جفا بیند از روزگار
پسر را نکودار و راحت رسان
که چشمش نماند به دست کسان
هر آن کس که فرزند را غم نخورد
دگر کس غمش خورد و بدنام کرد
نگه‌دار از آمیزگار بدش
که بدبخت و بی ره کند چون خودش
____ بوستان سعدی_____
بااین تفضیل نقش معلم که خود آموزنده اصلی در آموزش بسیاری از علوم است آشکار میگردد واینکه معلم میتواند یک کلاس ویک دوره تحصیلی ودانش آموزان ودانش پژوهان دوره خود را رو به نیستی برده یا به اوج برساند, چراکه تشویق وتنبیه و رفتار او در محصل درهر سنی بی تاثیر نیست وبسیارند معلمینی که مشکلات زندگی خود را نیز به سر کلاس درس برده وناراحتی های بسیاری از طریق رفتاری وبا عملکردههای نادرست برای شاگرد ومحصل خودبه کلاس آورده و مشکلات فراوانی برای شاگردان ایجاد میکنند یا معلمینی که خود نیاز به استراحت داشته وانسانهای کاملا سالمی ار لحاظ جسمی یا روحی نیستند وتدریس آنان تحت تاثیر شرایط جسمی وروحی صدمه های جبران ناپذیر ی را بر کودکان یا محصلین دوره های بالاتر وارد می سازد چراکه بنحو احسن به یاد دادن وتدریس نپرداخته ومحصل یا از دیگران عقب میماند یا مردود میشود یاحتی دیده شده که ترک تحصیل میکند. ازاین موارد ذکر شده در پیرامون من در ایران بسیار اتفاق افتاده است و شاهد آن بوده ام و وقتی که به ریشه درد محصل نزدیک شدیم به اسم وعملکرد کاری وشکل تربیتی وتدریس معلم رسیده ودریافتیم معلم باعث این دلسردی یا مردود ی یا شکست شاگرد بوده است .متاسفانه قدرت معلم درایران و همچنین مدیران مدارس بحدی ست که هیچ شکایتی راه بجائی نبرده و معمولا طرف وجانب معلم نادرست وبقولی نامعلمی که نام معلمی براو شرم است گرفته میشود وفرزندان ما که نسل آینده ی ما هستند بااینگونه انسانها درحریم مقدس دانش وتربیت وآموزش وپرورش به جمع بی سوادانی می پیوندد که یا ترک تحصیل کرده یا سواد درست آموزشی را دریافت نکرده اند وبه راههای مختلف ، مدارک بی ارزشی را تا سطح آخر تحصیلی دارا هستند وزمانی که در خارج از کشور به شکل بورسیه وارد دانشگاهها ئی میشوند درحد یک دیپلمه نیز یارایی وکشش تحصیلی در رشته دانشگاهی خود را دارا نیستندو بااینکه مهندسی یا حتی لیسانس خود را نیز دردست دارند نمیتوانند جوابگوی ساده ترین سوالت رشتهع تحصیلی خود باشند بدترین آن رشته های مهم شیمی ست که ساده ترین فرمولها را نیز نمیدانند ومن از طریق دوستی لیسانسه در رشته شیمی که درنروژ فارغ التحصیل شده بود میشنیدم کهفلان ایرانی که یا بابورس تحصیلی آمده است وویزای تحصیلی را دراست در آزمایشگاه دانشکده چگونه شرمزده برجا مانده است که نتوانسته محلول ساده ای را ترکییب یا حتی نام آنرا بگوید وازدیگر ضعفهای بسیار مهم دانشجویان وفارغ التحصیلان ایرانی درخارج از کش.ور که بسیار تعجب آور است ضعف شدید آنان در زبان انگلیسی ست چراکه کسی که مدرک دیپلم را دارا باشد درحد مکالمه اس ساده ودرحد روزمره گی می بایست قادر به صحبت باشد .
درحالی که خودمن وقتی دیپلم خود را گرفته بودم با وجود شدت علاقه ام به زبان واینکه شاگرد بدی در زبان نبودم اما بسیار بروی زبان انگلیسی خود بعلت علاقه شخصی کار میکردم وپبیش از خروج ازایران در سطح وسیعتری شروع به خواندن کتب اموزش زبان کردم تا در سطح امروزی یک شاگرد دیپلمه درخارج بتوانم در بدو ورود به نروژ صحبت کنم واینن تنها یاور من در بدو ورود بود که زبان نروژی نمیدانستم ومیبایست بگونه ای زندگی را تا رفتن به کلاس زبان میگذراندم وگلیم خود را از آب مبکشیدم اما در سطح دانشگاهی این کمبود عمیق تر وزشت تر بنظر میرسد چراکه یک لیسانسه ایرانی در بدو ورود به دانشگاه های غرب در هر رشته ای که میباشد بازمی بایست دوسال تحصیلی را بگذرانند تا درجوامع اروپائی مدرک آنان بعنوان لیسانس یا فوق دیپلم یا دیگر مدارک پذیرفته شود وبسیار دیده ام که در سطح اموزشی بخصوص از لحاظ زبان انگلیسیشخص با مدرک مهندسی ولیسانس آنقد ر ضعیف بوده است که در فکر استادان دانشگاه اینگونه نقش بسته است که این مدرک یا جعلی وخریداری شده است یااینکه این شخص از طریق تقلب تواسنسته است مدرک بگیرد واینگونه کمبودها در سطح کلاسی نیز اثر میگذارد چراکه وقتی زبان بلد نباشی ودر دانشگاهی در کلاس باشی روزی درس به زبان انگلیسی ست فردا نروژی والبته بیا دانستن انگلیسی کامل استاد میتواند به شخصی که توریست کشور اوست تاحدودی درسهای نرو|زی را آموزش دهد اما اگر این راهم نداند هم مبلغ شهریه پرداختی خود را ازکف داده است هم مزاحم دیگر دانشجویان واستادان در سطح کلاسی شده وقتی که قادر نباشد لااقل به زبان انگلیسی ساده سوالات را پاسخ گوید یا سوالی بپرسد یا همگام با دیگران پیش برود وتزهای کلاسی را که معمولا چند تا از آ«ها به شکل گروهیست , راهم تحویل دهد وزمانی که کار گروهی باشد این شخص با ضعف زبانی خود مشکل ساز دیگر افراد گروه میشود چراکه درجائی باید بنویسد وکتبی تحویل دهد درجائی میبایست شفاهی جوابگو باشد ونمره ای که گروهی میگیرند وهرشاگرد نیز می بایست بخش خود را بدرستی انجام دهد بر نمرانت دیگر دانشجویان تائیر منفی میگذارد واین خشم گروه را بر می انگیزد که تلاش خود راکرده اما یکفرد ضعیف باعث پائین آمدن نمرهی همگی آنان میشود این اسنت که تاجائی که دیده ام تا بصورت اجباری استادی شاگردان را باهم درگروه نگذارد مسلم است که دانشجو نروژی یا هر کش.ری سعی میکند ارز دوستان همزبان هود درگروه استفاده کند که شناخت فرهنگی وزبانی او دریک سطح باشد وبااو دچار مشکل نشود.بااین شکلبیشتر بیشتر به نقش سازنده استاد واموزگار ومعلم درسطح ملی خود پی میبریم وباید پرسید چکونه فوق دیپلم کشور ما لیسانسه کشور ما انگلیسی بلد نیست اما مدرک دارد چرا مکالمکه تااینحد ضعیف است اینها تمتما آبروی کشور ماست در دیگر کشورها که میبایست فکری جامع واساسی در سطح ملی و درآموزش پرورش ودر محدوده های علمی کشوری بخصوص دانشگاههائی که دانشجو اعزام میکنند مورد توجه شدید قرارگرفته دانشجو را همسطح یک دانشجوی لیسانسه بالا کشیده وازدانش رشته ی او و زبان او نیز مطمئن بوده سپس باو بورس تحصیلی اهدا گردد وتا درخارج ازکشورهم برای خود هم دانشگاهها هم استادان مشکل ساز نباشد ومهمتر از همه نام خود ایران بعنوان کشوری ضعیف از لحاظ تحصیلی درمیان استادان برده نشود.درحالی که ما هنوز با مشکلات پیش وپاافتاده ای چون معلمی مواجه هستیم که از همان سطح دبستان و راهنمائی ودبیرستان, شاگردان را ازهرچه درس ومدرسه است بیزار میکنند ونسل آینده ی ما توسط معلمی که کارآمد ویا حتی انسان درست ومسئولیت پذیری نیست ویا تنها برای نیاز به حقوق روزانه به کلاس درس می آید دچار صدمه ای میشود که متاسفانه در جامعه به یک دونفر شاگرد معمولی ختم نمیشود که شاید دهمان یک دوشاگرد هم برای خود کسی میشدند اگر مورد بی مهری وبیتوجهی معلمی قرار نمیگرفتند ولی سالهای دراز تدریس چنین معلمی , ریشه خود را درنسل ما نیز میگذاردوافرادی به جامعه پیوند میخورند که اول ازهمه یادگرفته اند معلم وآموزگار یعنی چوب بالای سر نه مهربانی آموزش دهنده که به او علم آموخته وهنری ودانشی. وباید دراین زمینه |آ«چه را لازم است انجتام داد وآنچخهه را ضرروریست برنامه ریزی کرد باید مشکلات وچاره رهها را بررسی کرده وباید ایراد واشکالهای موجود را عنوان کرده وگفت وبفکر چاره بود وگرنه در هیچ زمینه ای هیچ پیشرفتی حاصل نمیگردد وآموزش وتعلیم و تربیت چیزی ست که می بایست همگان دلسوز آن بوده وبفکر هرچه بهتر ساختن کانون آموزش کشوری باشندوباید دتوجه داشت ودقت کرد که چه چیز را آموزش میدهیم ودقت داشت که نتیجه چگونه بوده است ونتایج را مصرانه دنبال کرد وباز وباز به بهترکردن ودوباره سازی پرداخت تا آنچه لازمه ی یک فرهنگ ودانش نوین اجتماعیست به شکل درست پا گرفته وقدرت بگیرد باید آموخت وبدیگر کشورها نیز توجه داشت وبهترین های هر کشوری را بر کشور خود افزود تا سطح ملی جامعه در دهمه سطوح بالا برود وباید مشکلات رادر عرصه ای وسیع دنبال کرده وگفت وسوال کرد وبدنبال جواب بود دیدن مشکلات وساختن با آن هرگز هیچ تغییری ایجاد نمیکند.
_____ بگو ..._____
بگو گفتن هم راهی ست...بر فریادهای فروخورده
حتی اگر بی تفاوت از کنار آن بگذرند ...
باز بهتر از ناگفتن هاست !
اگر سکوت میدانست , چگونه لبهای دل را ,
به اسارت کشیده است ,
شاید خود فریاد میکشید
اما حروف را کنارهم بگذار,
شاید وصل کلمات , جدائی ها را کمتر کند
وروزی دستهای ما
با وصل دوباره آشتی کند در شادی زیستن
___________ فرزانه شیدا 1384__________

وفرزندان ما نسل اینده ما با قدرت مدیر معلم در دبستان و کلاس و همچنین دردیگر مراکز آموزشی نقش حکمرانی بر کودکان وفرزندان ما در سطح وسیع آموزشی تا اخخرین گامها چون انسانهائی هستند که «عروسک های مومی» را به زیر دست داشته باشند وهرانچه بخواهند باو از خوبی وبدی منتقل میکنند وبه هرگونه که دلخواه آنان است فرزندان مارا شکل دادخ راهی جامعه ای میکند که نیازمند دانش وآگاهی ودرستی اخلاق است ومی بایست خالی از دردهای فروخورده سرزنشهای مداوم والدین وآموزگار باشد یا تربیت نادرست آموزشی درهر مکانی ومنطقه از آموزش وتحصیل چه خصوصی چه دولتی وبیاد داشته باشیم هر یک از ما در مقابل کشور خود مسئولیم ومی بایست مسئولیت پذیر نیز بوده اتر وتمری داشته باشیم در جهات مثبت در راههای هموار وناهموار زندگی.

________آخر او قلب نداشت : سروده ی فرزانه شیدا________
برق زیبای نگاهی آبی...در نگاهش شادی
بر لبش خنده همیشه جاری
و بر این چهره آرام و صبور...
رنگی از غصه و غم پیدا نیست
واگر ماه بماه ...گوشه ای می افتاد
وکسی یاد نمیکرد ز او روز و شبی
رنجشی نیز نداشت
همچنان خندان بود همچنان آسوده!!!
آخر او قلب نداشت!
و ز بازیچه شدن شرم نداشت
و رها بود ز آزرده شدن
شاید او میخندید
زآنکه خود شادی یک کودک بود
شاید او می خندید
زآنکه احساس نداشت
غبطه میخورد دلم بر نگهش
و به آن لبخندی که بر آن چهرهء شاد...
تا ابد جاری بود
وبه آن چهره... که شادی میداد..
به دل و روح لطیف کودک...با نگاهی براق
هدیهء بود ز من ....من ِ مادر به شب جشن تولد یک شب
به یکی دخترکم ...
که مداوم به نگه میخندید ...
برلبش نیز مداوم لبخند
وعروسک ز دل جعبه به بیرون آمد...
... دخترم ذوقی کرد
وعروسک هم نیز همچنان میخندید...
همچنان خندان است...تا ابد میخندد
این عروسک اما...
همچنان ساده مرا می نگرد
لااقل خنده و این دیده او...
خالی از کینه این دنیا بود
لااقل مظهر یک شادی بود
لااقل کودک من ...با لبش می خندید
این عروسک اما همچنان ساده مرا می نگرد
و دگر کارش نیست که چه سان روز و شبی می گذرد
آخر او قلب نداشت
ما ولی در دل خود...از عروسک شدنی می ترسیم!!
که مبادا یکروز
بازی دست جهانی باشیم
بی خبر زآنکه عروسک ؛هستیم؛ !
لیک خالی ز نگاهی براق
خالی از نقش همان لبخندی ...
که تواند روزی
شادی یک دل دیگر باشد
(ما) عروسک هستیم!!!
لیک در سینه ما قلبی هست
که گهی سوخته دل..
ازهمان روزن چشم ازته قلب و وجود...
اشکها میریزد...
اشکها میریزددر غم دنیائی
که درآن قصه ی بازیچه شدن
نه بدست کودک که ...بدست دنیاست!
لیک در سینه ی ما ...طپش اندوهی
ضربان تلخی
نبضی از گردش دهر
همچنان بانک مداوم میزد ...
درسکوت دل ما ...در همه خاموشی
زمستان ۱۳۸۲
____________سروده ی: فرزانه شیدا _____________
ازاینرو دراکثر کشورهای اروپائی وغربی معلم به شکل بسیار دقیقی
تحت نظر مدیر وآموزش وپرورش کشوران قرار دارد وبا امتحاناتی که بی خبر از مدارس میگیرند سطح تحصیلی ودانش آن مدرسه مشخص شده وپی میبرند کدامین معلم درکدامین رشته ضعیف بوده ونتوانسته دانش آ»وزان را بدرستی پر.ورش دهد در نروژ در سالبهای پیش سطح ریاضی بچه های دبستان بسیار پائین امده بود بگذریم که در مقطع تحصیلی وبخصوص ریاضی استفاده از ماشین حساب دئرکلاس در تمرینات خانگی وحتی در امتحان آزاد است ودیگر نمونه ها این است که حتی میشود کتاب درسی را نیز به جلسه امتحان بردشاید بپرسید چگونه تقلب نمیشود چون نمیتواند تقلب بشود زیراکه شکل سوالات بگونه ایست که شاگردان ومحصلین ودانشجویان تا کتاب را نخوانده باشند قادر به جوابگوئی نیستند وطرح سوال به شکلی صورت میگیرد که شخث محصل باید ازخود جواب رات با جملات خود بنویسد برای همین شاگرد قادر نیست جواب بدهد وکپی برداری ازکتاب و.نوشتنم در زیر سوال مشخص کننده این است که او درس را نخوانده وکپی برداشته است درنتیجه نمره ای باو داده نمیشود.در نتیجه در روند آموزشی نقش معلم یکی از بالاترین شکلهای را درروحیه شاگرد دارد بدین معنی که وقتی معلم بداند چگونه بیآموزد که از شاگردان جوابها را به همین شکلی که ذکر شد تحویل بگیرد آنگاه شاگرد درطول کلاسها آموخته است که هم تقلب راه بجائی نمیبرد هم میبایست خوانده باشد تا نمره بیآورد وهم اگر بدرستی تعلیم داده شده باشد یکبار خواندن کل کتاب درموقع امتحان برای او کتافیست با دذکر این مطلب که اسینانها بگونه های متفاوت میآموزند واین یکی از دروسی ست که به اموزگاران داده میشود که دریابد که شاگر د ازجمله افرادیست که بشکل تصویری یاد میگیرد یا با نوشتن یا خواندن یا کافیست در کلاس گوش دهد کمااینکه شکل تصویری یکبار در فرگردها تومصیف شد بدینگونه است که شاگردی وقتی کتابی را میخواند مغز او از آن کتاب عکس برمیدارد وزمانی که سوال در امحتان مطرح میشود در ذهن آن شاگرد ان صفحه کتاب باز میشود وعکس انرا میبیند من خود ازنمونه های تصویری هستم که حتی شماره صفحه کتاب را درآن صفحه نگاهم عکش گرفته وگاه بیادم میاید که درگوشه آن صفحه ی کتاب مثلا یک ضربدر یا خطی گذاشته ام سری دیگر تنها وقتی یاد میگیرند که یکبار ازروی متن بنویسند سری سوم به کلاس ساکت نیازمندند تت آنچه میشنوند درمغز ثبت کنند سری آخر کسانی که حتما باید درخلوت کتاب را یا ارام یا باصدای بلند بخوانند تا مغز آنان ثبت کند وتمامی اینها وظیفه معلم است که بداند هرشاگرد چگونه میاموزد زیاد به معلمین ایران نمیشود سخت گرفت بعلت جمعیت بالای کلاسها اما دراینجا بیشترین حدود شاگردان یک کلاس خیلی شلوغ نهایت 20 نفر دیگر چاره نباشد تا 30 نفر اسن که 30 نفر بندرت میشود دریک کلاس باشند وسعی میشود هرچه زودتر منتق وتقسیم به دیگر کلاسیها شوند که شادگرد ومعلم قادر باین باشند بهم کمک کرده کمکم بگیرند وشناخت کافی بروی هم داشته باشند.
در نتیجه «مقام معلم »که بعنوان تعلیم دهنده ای بمدت 8 ساعت در روز برای نسل آنیده کشوریست ، مقام کوچکی نیست که بسادگی ازآن گذر کرده وهرکه را در هرسطح فکری وتربیتی وعلمی در جایگاه مقدس معلم به دبستان وغیره راهی کنیم.از این روست که فرهنگ وتربیت واموزش در رفاه وخوشبختی ورشد فرهنگی هر ملتی بسیار نقش بسزائی را دارسا .باشد که مانیز در راه کشوری بهتر ومردمانی خرسندترز وآگاه تر از هیچ تلاشی فروگزار نکنیم حال در هر آت رشته وفن ودانش ومرتبه ومقامی که هستیم خواه ریزه سنگی در کنار ساحل معرفت وعلم ودانش, خواه قلوه سنگی دردنیای انسانیت پابرجا ویا کوهی استوار در نماد علم ودانش در جایگاه ارزشمند معلم وآموزگارو استاد.
_______________________________
*آموزگار بالهای بزرگی ست که دانش آموز را به فرای آنچه می داند می برد ، آن فرا اگر روشنی باشد دودمانهای آینده را شکوهی شگفت انگیز فرا خواهد گرفت .* ارد بزرگ
*یک آموزگار می تواند با رفتار و گفتارش کشوری را دگرگون سازد . *ارد بزرگ
*آموزگاری ، عشق است چنین جایگاهی هیچگاه به دست غیر مباد. *ارد بزرگ
*دانش آموزان جوانه های برخواسته از وجود آموزگاران اند که با آسمانها می آمیزند و ریشه گاهشان همان خاک پر ارزش است . *ارد بزرگ
*یک آموزگار خام می تواند شاگردان خویش را برای همه زندگی سرگردان کند .* ارد بزرگ
* طبیعت ، آموزگار بزرگیست ، خردمندان از آن درس ها می گیرند .* ارد بزرگ
●_ پایان * فرگرد آموزگار _●
_________به قلم فرزانه شیدا __________
پایان جلد سوم 3 بُعد سوم آرمان نامه

بايگانی وبلاگ