۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

از ساخت مجسمه فردوسی در تهران نیم قرن گذشت

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/3/39/Ferdowsi_Statue_Ferdowsi_Square_Tehran.jpg
مجسمه 50 ساله فردوسي در تهران

50 سال پیش (17 خرداد 1338 ) با برپايي مراسمي با شكوه، از مجسمه ابوالقاسم فردوسي اثر استاد ابوالحسن صدیقی در ميدان فردوسي شهر تهران پرده برداري شد. ترديد نيست که فردوسي بيش از هركس ديگر به ايران و ايراني خدمت بي شائبه كرده است. فرق فردوسي با ساير ايراندوستان بنام، در اين بوده است كه بدون چشمداشت عمر خود را وقف خدمت به وطن و زبان فارسي كرد. او بسال 1020 ميلادي در توس درگذشت و ايرانيان هر روز كه مي گذرد بيشتر متوجه عمق و عظمت خدمات بي دريغ فردوسي مي شوند.

با تلاشهای محمد علی فروغی نخست وزیر ایران در مهرماه سال 1313 کار نوسازي آرامگاه فردوسي در توس پس از شش سال به پایان رسید و بيستم این ماه طي مراسمي كم نظير با حضور رضا شاه و مستشرقين و ايرانشناسان سراسر جهان، اديبان كشور و مقامات فرهنگي و دولتي گشايش يافت.

از آنجا که فروغی یکی از پیشگامان عرصهٔ فردوسی‌شناسی و شاهنامه پژوهی است و آرای دقیق و خدمات فرهنگی وی در این زمینه بسیار تأثیرگذار بوده، ضرورت بررسی و ارزیابی پژوهش‌ها و اقدامات وی از دیرباز احساس می‌شد. دربارهٔ ارتباط فروغی با فردوسی تاکنون تحقیقی انجام نشده است. تنها حبیب یغمائی مقالات و خطابه‌های وی را به درخواست انجمن آثار ملی، در مجموعه‌ای به نام مقالات فروغی دربارهٔ شاهنامه و فردوسی گردآوری کرده است. وی دربارهٔ علاقه فروغی به فردوسی و لطف سخن او تأکید لازم را کرده، امّا به اهمیّت آرای دقیق و راه‌گشای وی در باب شاهنامه و فردوسی با توجّه به زمان و فضل تقدّم او سخنی نگفته است.
محمد علی فروغی گذشته از جهات سیاسی، یکی از چهره‌های شاخص فرهنگ و پژوهش‌های علمی و ادبی دوران معاصر است.

ایرانشناسان شرکت کننده در مراسم ضمن قطعنامه ای به فردوسي لقب «ميهندوسترين ايرانيان» داده شد كه عمر خود را داوطلبانه صرف خدمت به ايران، تاريخ آن و زبان پارسي كرد و تاريخ ايران (شاهنامه) را به شعر در آورد. این ساختمان در سال 1338 تعمیر و تزیینات آن افزوده شد. مورخان متفقا «ابوالقاسم فردوسي» را تنها فرد در سراسر تاريخ بشر خوانده اند كه بدون هرگونه دریافت، همه عمر خود را صرف زنده كردن تاريخ وطنش (ايران)، خصلت هاي نيك هموطنان (ايرانيان) و زبان نياكان (زبان پارسي) و شناساندن فرهنگ و تمدن كهن ميهنش كرد و به نوشته مرحوم دكتر رضا زاده شفق، شصت هزار بيت شعر گفت تا شكوه ايران باقي بماند و باعث افتخار و دلگرمي نسلهاي بعد باشد تا بدانند كه چه ميراثي گرانبها و با عظمت برايشان باقي مانده است و با همه توان بكوشند كه اين ميراث همچنان سربلند و بزرگ و عزيز باقي بماند. و به گفته ارد بزرگ اندیشمند شهیر کشورمان : ایرانیان نیک نامی و پاکی تبار گذشتگان خویش را در شاهنانه فردوسی می بینند و در هر دودمانی که باشند برآن راه خواهند بود . دكتر جلال خالقي‌مطلق شاهنامه‌شناس برجسته‌ي ايراني نیز می گوید : آنچه فردوسي را شاعر بزرگ جهاني مي سازد و او را فراتر از شاعر ايراني بودن مي‌برد ارزش‌هاي هنري شاهنامه است‌. كتاب او آميزه‌اي از حكمت ، فلسفه و جستارهاي اخلاقي است . پس ما حق داريم كه به فردوسي و شاهنامه‌ي او افتخار كنيم و آن را مايه‌ي سربلندي خود بدانيم .

فردوسي براي به نظم در آوردن تاريخ ايران، اسناد فراوان خواند كه خود او گفته است:

«بسي رنج بردم بسي نامه (مكتوب و سند) خواندم ـ زگفتار تازي (اسنادي كه به زبان عربي نوشته شده بود) و از پهلواني (اسنادي كه به پارسي دوران اشكاني و ساساني بود)».
به مناسبت هزار ساله شدن فردوسي كه ايرانيان بايد هميشه مرهون زحمات، احساس و عواطف وطندوستانه او باشند يك هفته در سراسر كشور جشن گرفته شده بود، مجلس با تصویب قطنعامه از او تقدیر کرده بود و بهترين خيابان و ميدان تهران به اسم او نامگذاري شده است. در همان هفته در خيابان تخت جمشيد (طالقاني) تهران زيباترين مدرسه نوبنياد كشور به نام فردوسي نامگذاري شد كه درسالهاي 1350 و 51 در زمين اضافي آن اداره كل آموزش و پرورش تهران بنا گرديد. در شهرهاي ديگر مدارس و تالارها و خيابانها به نام فردوسي نامگذاري شد و بعدا مدارس تازه ساز و دانشگاه، كه اين قدرشناسي ها باز هم براي مردي كه گفت: چو ايران نباشد تن من مباد و ... و «همه سر به سر تن به كشتن دهيم ـ به از آن كه ايران به دشمن دهيم»، كم است.

سخنراني تاریخدانان، ادیبان و میهندوستان هرکشور درباره فردوسی ادامه دارد. در پاییز 1982 و در دانشگاه نيويورك، پروفسورمایکل باكساندال درباره شاعر ملی ما (ميهندوست بزرگ) گفته بود: فردوسي نياز جامعه زمان خود را درك كرده بود. ايرانيان يك محرّك مي خواستند و نياز بود كه احساسات ملي ايرانيان برانگيخته شود و بدون آگاهي از گذشته درخشان و عمدتا قهرماني نمي شد كه اين احساسات را كه سركوب شده بود برانگيخت. براي مثال به اين شعر او توجه كنيد كه گفت: چو فردا بلند آيدش آفتاب ... من و گرز و ميدان و افراسياب ... چنانش بكويم به گرز گران كه پولاد كوبند آهنگران. اين شعر در سفر جنگي محمود غزنوي به هندوستان اورا برانگيخت چه رسد به يك امير ايراني. اظهارات باکساندال همان وقت در بسياري از رسانه ها انتشار يافته بود. و پادشاه دلاور تاریخ ایران زمین نادرشاه افشار می گوید : شاهنامه فردوسی خردمند ، راهنمای من در طول زندگی بوده است .


منابع : روزنامک / آرمان نامه / آفتاب / فرزانگان



هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ